زمانی که آدمی نتواند از زندگی برداشتی صحیح داشته باشد مطمئنا راه و شیوه درستی در پیش نخواهد گرفت و نتیجه اینکه مفهوم زندگی و دنیا خلاصه میشود در بعد حیوانی انسان و وابستگیها و دلبستگیهای او به مال و ثروت وتجارت و پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و نزدیکان و....چنان او را اسیر در غل و زنجیر دنیا میکند که از وظیفه پر فیض جهاد در راه خداوند سرباز میزند.خداوند متعال در قرآن کریم کسانی که از جهاد در راه خدا سرباز میزنند ، مورد سرزنش قرار داده وآنها را لایق دوستی با خداوند نمیداند و به ایشان متذکر میشود که در آخرت عذابی دردناک در انتظارشان است.
قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ***سوره مبارکه توبه-آیه24***
بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى که گرد آوردهاید و تجارتى که از کسادش بیمناکید و سراهایى را که خوش مىدارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمىکند(24)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ(38)إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(39)***سوره مبارکه توبه-آیات38 و39***
اى کسانى که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته مىشود در راه خدا بسیجشوید کندى به خرج مىدهید آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش کردهاید متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندکى نیست(38)اگر بسیج نشوید [خدا] شما را به عذابى دردناک عذاب مىکند و گروهى دیگر به جاى شما مىآورد و به او زیانى نخواهید رسانید و خدا بر هر چیزى تواناست(39)
وسوسه های شیطانی که باعث میشوند انسان از جهاد در راه خداوند امتناع کند بسیارند،عذر و بهانه هایی که انسان را از این فضیلت بزرگ باز میدارد.حضرت امیر المومنین علی(علیه السلام) در درد دلهای خود بسیار از مردم بیوفای زمانه خویش که با بهانه ها گیریها و عذر تراشیهای خود او را در جهاد در راه خدا یاری نکردند شکوه و شکایت کرده اند.
این عذر و بهانه ها در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز رواج داشت و عده ای با رواج بهانه ها و تبلیغات سوء علیه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) سعی میکردند مردم را از جنگ و جهاد در را خدا بازدارند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)را تنها و بی یاور بگذارند.
روایت شده است که پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم) در گرمای سوزانی برای جنگ تبوک به سوی مکانی بنام تبوک روانه شدند ،مردی از بنى سلمه خطاب به مردم گفت، در این گرمای سوزان نروید و خداوند این آیه شریفه را در رابطه با ترک کنندگان جهاد نازل کردند:(1)
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ وَکَرِهُواْ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ(81)فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلًا وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ(82)***سوره مبارکه توبه-آیات81 و82***
بر جاىماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزانتر است(81)از این پس کم بخندند و به جزاى آنچه به دست مىآوردند بسیار بگریند(82)
و آیاتی دیگر در رابطه با ترک کنندگان جهاد در راه خداوند:
وَإِذَآ أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَجَاهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ(86)رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ(87)***سوره مبارکه توبه-آیات 86 و 87***
و چون سورهاى نازل شود که به خدا ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گویند بگذار که ما با خانهنشینان باشیم(86)راضى شدند که با خانهنشینان باشند و بر دلهایشان مهر زده شده است در نتیجه قدرت درک ندارند(87)
خداوند در قرآن کریم عذر کسانی را در عمل نکردن به جهاد پذیرفته میداند که بواسطه بیماری و ناتوانی یا پیری قدرت و توان جهاد را ندارند ولی آن عده که به دروغ خود را در زمره معاف شدگان از جهاد( ناتوانان و بیماران و پیران)میدانند ،فاسق میدانند و عذر و سوگندشان را غیر قابل قبول و پذیرش میدانند.
إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاء رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (93)یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ وَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(94)سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ(95)یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ(96)***سوره مبارکه توبه -آیات 93 تا96***
ایراد فقط بر کسانى است که با اینکه توانگرند از تو اجازه [ترک جهاد] مىخواهند [و به این] راضى شدهاند که با خانهنشینان باشند و خدا بر دلهایشان مهر نهاد در نتیجه آنان نمىفهمند(93)هنگامى که به سوى آنان بازگردید براى شما عذر مىآورند بگو عذر نیاورید هرگز شما را باور نخواهیم داشتخدا ما را از خبرهاى شما آگاه گردانیده و به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید آنگاه به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مىشوید و از آنچه انجام مىدادید به شما خبر مىدهد(94)وقتى به سوى آنان بازگشتید براى شما به خدا سوگند مىخورند تا از ایشان صرفنظر کنید پس از آنان روى برتابید چرا که آنان پلیدند و به [سزاى] آنچه به دست آوردهاند جایگاهشان دوزخ خواهد بود(95)براى شما سوگند یاد مىکنند تا از آنان خشنود گردید پس اگر شما هم از ایشان خشنود شوید قطعا خدا از گروه فاسقان خشنود نخواهد شد(96)
یکی از مطالبی که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته شیوه برخورد با افرادی است که از جهاد به بهانه ای سرباز میزنند بدین صورت که هیچ کس با آنها سخن نگوید (مردم کوچه و بازار،فرزندان و همسر،دوستان و آشنایان و ...)تا زندگیشان درد آور و دشوار گردد.
اینگونه نقل شده است که 3نفر به نامهای مرارة بن الربیع ،کعب بن مالک و هلال بن امیه از روی سستی و نه از روی نفاق همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) برای جنگ از شهر خارج نشدند و سپس از این کار خویش نادم و پشیمان شدند.پس از بازگشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) به مدینه به نزد ایشان رفتند و عذر خواهی کردند اما پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)با آنها سخن نگفت و به نزد هر یک از مسلمانان رفتند با آنها سخن نگفتند حتی کودکان و اینگونه بود که شهر بر ایشان تنگ آمد و زندگانی برایشان دشوار شد.پس بناچار شهر را ترک کردند و بسوی کوه ها روانه شدند ،حتی زمانی که خانواده هایشان برای آنها آذوقه میبردند با آنها سخن نمیگفتند.خود آنها نیز تصمیم به جدا شدن از یکدیگر گرفتند و 50روز به درگاه خداوند ناله و زاری کردند و در پیشگاه خداون توبه کردند تا خداوند رحیم توبه اشان را پذیرفت و این آیه شریفه درباره آنها نازل ردید:(2)
وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ***سوره مبارکه توبه-آیه 118***
و [نیز] بر آن سه تن که بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه فراخىاش بر آنان تنگ گردید و از خود به تنگ آمدند و دانستند که پناهى از خدا جز به سوى او نیست پس [خدا] به آنان [توفیق] توبه داد تا توبه کنند بى تردید خدا همان توبهپذیر مهربان است(118)
قال علی (علیه السلام): "... فَمَنْ تَرَکَهُ (اَىْ الجِهادَ) رَغْبَةً عَنْهُ ألْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَ شَمَلَةَ الْبَلاءِ وَ دُیِّثَ بِالصِّغارِ وَ الْقَماءَةِ وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالأسْهابِ وَ أُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَسِیمَ الْخَسْفُ وَمُنِعَ النِّصْفُ"
حضرت على (علیه السلام) فرمودند: "هر کس که آن را (جهاد را) ترک کند، خداوند بر او جامه ذلّت و خوارى، و رداى بلاء و گرفتارى مى پوشاند، و بر اثر این حقارت و پستى زبون و بیچاره مى شو و چون خداوند رحمت خود را از دل او برداشته به بى خردى مبتلاگردد (در کار خویش حیران".(3)
قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله وسلم): "فَمَنْ تَرَکَ الْجِهادَ أَلْبَسَهُ اللّهُ ذُلاًّ فى نَفْسِهِ وَ فَقْراً فى مَعیشَتِهِ وَ مَحْقاً فى دینِهِ"
یامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:"هر کس که جهاد را ترک کند ، خداوند لباس ذلت در نفس و فقر و تنگدستى در زندگى و تباهى در دین بر او خواهد پوشاند".
حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند:
اِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ اَوْلِیائِهِ.
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی دوستان نزدیک خویش گشوده است.
پینوشت:
1-مرحوم علامه طباطبایى -تفسیر المیزان - ج 9-ص 364
2-مرحوم علامه طباطبایى-تفسیر المیزان، ج 9, ص 407
3-نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 27, ص 94
حضرت امام رضا (علیه السلام) در روز یازده ذی القعده سال 148 هجری قمری در شهر مدینه متولد شدند.نام مادر بزرگوار ایشان "تکتم" که پس از اینکه حضرت امام رضا (علیه السلام) متولد شدند ،حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام)طاهره نام گرفت.گاهی نام مادر ایشان را نجمه نیز ذکر کرده اند.
نام آن حضرت علی و کنیه اش ابوالحسن الثانی است و به ایشان لقب رضا داده اند.دوره امامت ایشان در سن 35 سالگی و از سال 183 هجری قمری آغاز و بمدت 19 یا 20 سال بطول انجامید.ایشان در طول زندگی با برکتشان صاحب دو فرزند پسر بنامهای جواد (علیه السلام) و حسین (علیه السلام)شدند.
نقل شده است که حضرت امام رضا (علیه السلام) در سال 193 هجری قمری سفری به شهر قزوین داشته اند و در خانه فردی بنام داود ابن سلیمان پنهان شده است. و از قول امام نقل شده است فرزندی از ایشان که سنی حدود دو سال داشته است در آن شهر(قزوین) مدفوفن است که اکنون این مکان همان مقبره امامزاده حسین است در شهر قزوین.
امام رضا (علیه السلام) تا اوایل سال 201 هجری قمری در شهر مدینه بسر میبردند ، در ماه رمضان همان سال به شهر مرو عزیمت میکنند و در اواخر ماه صفر در سال 203هجری قمری در سن 55سالگی با خوردن انگور زهر آلود که به اجبار خلیفه آنزمان مامون تناول کردند به شهادت رسیدند و در شهر طوس بخاک سپرده شدند.
خلفایی که در مدت امامت حضرت امام رضا (علیه السلام) خلافت میکردند عبارتند از:
مدت 10 سال از امامت ایشان همزمان با خلافت هارون الرشید ،مدت 5 سال با پسر هارون الرشید (محمد امین)،مدت 10سال با پسر دیگر هارون الرشید(عبد الله مامون) که با برادر خویش وارد جنگ شد.
امام رضا (علیه السلام) نزدیک به بیست سال از مامون مسن تر بودند ، در آنزمان وسعت سرزمین اسلامی به بیشترین حد خود در طول تمام تاریخ رسید.
مامون طوماری برای حاکم روم نوشت و از او درخواست کرد تا تعدادی از آثار ارسطو و مجموعه هایی از کتب علوم قدیم را برایش ارسال کند ،سپس کتب و نوشته های دریافت شده را به تعدادی از دانشمندان عرب از جمله حجاج بن مطر،ابن بطریق،سلما مسئول کتابخانه بزرگ بغداد(بیت الحکمه) را به ترجمه آنها مامور ساخت.همچنین در این میان خالد بن یزید کتب طب و شیمی ،ابن مقفع کتاب کلیله و دمنه و اقلیدس ،حنین بن اسحاق تعدادی از کتب و نوشته های جالینوس و سقراط را به زبان عربی ترجمه کردند ،ضمنا مامون نیز خود گاهی به ترجمه متون میپرداخت.یعقوب بن اسحاق کندی از راه و روش ارسطو در طب ،حساب،فلسفه،هندسه و نجوم و منطق که خود در آنها خبره بود پیروی میکرد و تعداد زیادی از کتب نوشته های مربوط به فلسفه را به زبان عربی ترجمه کرد و به توضیح و تفسیر آنها پرداخت.
در همان دوره بود که محمد ابن موسی خوارزمی بزرگترین ریاضیدان آنزمان دست به جدا کردن جبر از حساب زد.
هارون کتابخانه بزرگی بنام دار الحکمه را بنیانگذاری کرده بود که مامون به تقویت آن پرداخت و تا زمان حمله مغولان به بغداد پابرجا و باقی بود،مغولان که از فرهنگ و تمدن بویی نبرده بودند آنجا را ویران کرده و به آتش کشیدند.
در این زمان گرچه نهضت بوجود آمده برای ترجمه آثار علمی و فرهنگی ملل دیگر پیکره اسلام را مستحکمتر کرده بود اما چیزی که باعث نگرانی بود ،وجود مترجمانی سرسخت و متعصب از مذاهب و ادیان دیگر بین مترجمان عرب بود از جمله زردشتی،نسطوری،صائبی،برهمنهای هندیو رومیان و این میتوانست برای انتشار افکار و عقاید مسموم بین جوانان جویای علم و افراده ساده دل فرصتی مناسب بوجود آورد. امام رضا (علیه السلام) با تیزبینی و آگاهی خود پی به این موضوع خطرناک برده بود ،بنابراین همیشه در جلسات علمی که به دستور مامون برگزار میشد حضور فعال داشتند و سعی در جلوگیری از انتشار عقاید مسموم و انحرافات احتمالی و شناساندن معرفت و برتری اهل بیت (علیهم السلام)داشتند.
هدف مامون از تشکیل مناظرات و بحثهای علمی چه بوده است؟
در جواب این سوال دو عقیده و نظر کلی وجود دارد
1-عقیده اول اینکه هدف مامون از تشکیل این جلسات بحث علمی محکوم کردن حضرت امام رضا(علیه السلام) بوده است.بنا به دلایل زیر:
مامون در گفتگوئی با سلیمان مروزی گفته است:
هدف من از تشکیل جلسات مناظره علمی چیزی نیست جز اینکه راه را بر حضرت امام رضا (علیه السلام)ببندیم.
و اما خود امام رضا (علیه السلام) در بیاناتی فرموده اند:زمانی که با اهل انجیل با استفاده از انجیلشان،با اهل تورات با استفاده از توراتشان،با ستاره شناسان به روش و شیوه عبرانی خودشان،با اهل زبور با استفاده از زبورشان و با موبدان و رومیان به شیوه و روش خودشان گفتگو و مناظره کنم و با استدلالها و دلایلی به سبک خودشان آنها را وادار به تصدیق سخنانم بکنم،مامون متوجه خواهد شد که راه اشتباه را در پیش گرفته است و حتما تادم و پشیمان خواهد شد.(1)
و آنچه صحّه بر این ادعا میگذارد اینست که تا قبل از شهادت مظلومانه امام رضا (علیه السلام)مرتبا در دربار مامون جلسات و مناظرات علمی برگزار میشد حال آنکه بعد از شهادت ایشان دیگر از جلسات علمی در دربار مامون خبری نبود.زمانی که مامون نتوانست در این جلسات علمی به هدف خویش دست پیدا کند مجبور شد از برخورد فیزیکی استفاده کند تا امام رضا(علیه السلام)را از میان بردارد،پس بوسیله زهر ایشان را مسموم و به شهادت رساند.
2-مامون انسان بی علم و فضلی نبود وبه اینکه دوستدار عالمان و علوم است شهرت داشت،او بسیار متمایل بود که در جامعه اسلامی او را بعنوان حاکم و زمامداری عالم و دانا یاد کنند .او در خلیفه عباسی بعنوان فیلسوف شناخته میشد.
مناظرات و بحثهای علمی و دینی حضرت امام رضا(علیه السلام) با رهبران و بزرگان ادیان دیگر
امام رضا(علیه السلام) مناظرات بسیار زیادی با رهبران ادیان مختلف داشته اند که مهمترین آنها بشرح ذیل است:
1-مناظره با رهبر یهودیان(رأس الجالوت)2-مناظره با پیشوای عیسویان(جاثلیق)3-مناظره با رهبر پیروان حضرت یحیی(علیه السلام)(عمران صائبی)4-ناصبی و دشمن سرسخت اهل بیت(علیهم السلام)(علی ابن محمدبن جهم)5-مناظره با پیشوای زردشتیان(هربز اکبر)6-مناظره با عالم بنام علم کلام در سرزمین خراسان(سلیمان مروزی) 7-مناظره و بحث با رهبران مذهبهای مختلف در شهر بصره.
حضرت امام رضا (علیه السلام) به پیروان خویش در علم اندوزی و تدوین احادیث بسیار سفارش میکردند .همچنین ایشان به روایاتی کتبی نگاشته اند از جمله:
کتاب مسند الامام الرضا یا صحیفه الرضا(علیه السلام)-کتابی تحت عنوان ابن ابی الجعد که کنیه سلیمان الطائی است که نسخی از آن در شهرهای مشهد و تهران موجود است-رساله ای در باب طب بنام الرساله الذهبیه که امام طی درخواستی که مامون از ایشان کردند به نگاشتن آن پرداختند که مامون دستور داد این کتاب ارزشمند را با آب طلا بنویسند و به همین دلیل رساله ذهبیه نام گرفت.
مامون مناظرات و جلسات علمی متعددی بین حضرت امام رضا(علیه السلام) و عالمان و رهبران ادیان دیگر تشکیل میداد و امام رضا (علیه السلام)در این جلسات ضمن اینکه حقانیت اسلام و تشیع را اثبات میکرد،با دلیل و استدلال اعتقادات دیگر ادیان را رد میکرد بطوری که هیچ یک از عالمانشان پاسخی در برابر استدلالات ایشان نداشت.
پینوشت:
1-سیره پیشوایان،ص 513
عکس: شایگان
چه خونهایی ریخته شد و چه جانفشانیهایی صورت گرفت تا شجره اسلام امروز اینگونه شاداب و استوار به برکت آن خون ها و از خودگذشتگیها مسیر تعالی و پیشرفت را درپیش بگیرد به گونه ای که تاثیرش را بصورت کاملا محسوس در کشورهای اسلامی از جمله افغانستان،عراق،پاکستان،یمن،بحرین،لیبی،عربستان،مصر،اردن،تونس،سودان،سوریه،لبنان،فلسطین،اندونزی،الجزایر،سومالی،ترکیه و حتی در مرکز اروپا و آمریکا که قلب کفر است و کشورهای آزادی خواه در قاره آمریکا از جمله ونزوئلا،کوبا و ...میتوان مشاهده کرد.
مسلمان یعنی شهید وار زیستن و شهیدوار از این دنیای فانی رخت بربستن.همانگونه که خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ***سوره مبارکه حج-آیه78*** در راه خدا چنانکه حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید اوست که شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلا شما را مسلمان نامید و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید او مولاى شماست چه نیکو مولایى و چه نیکو یاورى(78)
روزگاری همه جای میهن آتش بود و جنگ.صدای شیون می آمد و گلوله های بی رحم، گلوله هایی که زوزه کشان سینه هایی که سپر شده بود در مقابل کفر برای دفاع از دین و میهن اسلامیشان را میشکافت و خونهایی که آبیاری میکرد درخت در خطر اسلام را.
عده ای دنیا فروختند و نفسانیت خود را لگد مال کردند و گلوله های بیرحم باطل را به جان خریدند تا حق پایدار بماند و گروهی چه خوش خیال در پی دنیا دویدند و در پی خواسته های دنیاییشان مجاهدت کردند و این بود زمانی که جنود عقل و جهل در برابر یکدیگر صف آرایی کردند.
انسان باید از فراز آسمانها در مکانی روی این کره خاکی هبوط کندو توجهش را معطوف کند تا بتواند کلمات وسخنان معجزه آسای الهی را بخوبی دریافت کند(فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ ***سوره مبارکه بقره-آیه37***)تا انتها و اوج نگاه معشوقش را خریدار باشد،مگر نه اینکه آسمانیان خیره و محو انسانهایی خاک نشین چون حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)،حضرت علی(علیه السلام)،حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حضرت امام حسن و امام حسین(علیه السلام)هستند.
دلی که میتپد بنام امام حسین(علیه السلام) مگر میشود که اجین نباشد با یاد منتقم حسین (علیه السلام) و دلگرم این نباشد که طاووس اهل الجنه چشم براه اینست که مانند انصار روح الله بالها و سینه های خود را سوخته سازیم و اوج بگیریم و زمین را به آسمان بدوزانیم.
گر چه در این سرای دنیا رهگذریم اما همه رسالتی داریم ،رسالتی از جنس حق علیه باطل ،باید همت کنیم و حسین وار پاسدار خون شهیدانمان باشیم و این همان جهاد اکبر است (الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ***سوره مبارکه بقره-آیه217***).این جنگ علیه باطل تمام ناشدنیست و گاهی به شکل نبرد در صحنه جنگ اعتقادی و فرهنگی ما را به مبارزه میطلبد.
جنگ ادامه دارد و دشمن همچنان در کمین است تا وحشیانه به اعتقادات و فرهنگ اسلامیمان حمله ور شود و اعتقادات مذهبیمان را تخریب کند.(وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا***سوره مبارکه بقره-آیه217***)و اینبار در مقابل توپ و تانکهای مجازی میبایست تنها و بدنهای حقیقیمان را قرار دهیم.
دوران بسیار حساسی است ،هر جای دنیا که هستیم باید جهادی و جهادگر باشیم که ما ازجانب ذات باریتعالی برگزیده شده ایم(جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُم***سوره مبارکه حج-آیه78***)بکوشیم و بدن خود را به زحمت بیندازیم تا به صفهای جنود عقل بپیوندیم که(اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق**فرازی از زیارت جامعه کبیره**)اگر چه با سختترین و خطرناکترین دشمنان روبرو شویم که جهادگر واقعی از اهالی خطر است .
خداوندا تو شاهد و ناظر هستی که بعد از شهیدان،بر عهد خود با شهیدان پایبند ماندند و از ایثار داشته های خود در راه اسلام و دین دریغ نکردند .
چه به یاد ماندنی است زمانی که در نماز جمعه، فریاد یا صاحب الزمان درمیان اشکها و آه ها طنین انداز شد و بعد پیر زجر کشیده و زخم خورده ای را نظاره میکنی که با اشک و آه جانسوزش اینگونه با مولای خویش سخن میگوید:
"ای سید و مولای ما...جان ناقابلی دارم... جسم ناقصی دارم... اندک آبرویی هم دارم و...." گوئی تمام وجودش را تقدیم اسلام میکند ،جانش را،جسمش را و آبرویش را در طبق اخلاص گذاشته و نثار مولایش میکند(الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ***سوره مبارکه توبه-آیه20***کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند(20)
صهیونیست ها برای اینکه بین یهودیان سرتاسر دنیا، اتحادی محکم ایجاد کنند از حدود یک قرن و نیم پیش حرکت خود را آغاز کردند.این جنبش از سال 1208 هجری شمسی با تشکیل اولین گروه های صهیونیستی در قاره اروپا آغاز گردید و در سال 1275 هجری شمسی رهبران گروه های دوستدار صهیونیست در شهر بال سوئیس گرد هم آمدند و تصمیم بر این گرفتند که دولتی صهیونیستی در کشور فلسطین تشکیل دهند و موج مهاجرتهای یهودیان از تمامی قسمتهای جهان برای مسلط شدن بر کشور فلسطین و حتی در پشت پرده تسلط بر تمامی دنیا از این زمان آغاز گردید.
رهبران صهیونیست در آغاز قصد تشکیل وطنی یهودی نشین در آرژانتین یا یکی از کشورهای آفریقایی (بیشترین توجهشان بروی کشور اوگاندا بود)را داشتند، اما پس از مدتی برای اینکه هماهنگی بیشتری بین یهودیان دنیا ایجاد کنند ،کشور فلسطین را بعنوان وطن و سرزمین موعود یهود اعلام کردند.
اشغال سرزمین مقدس فلسطین طی 4 مرحله صورت گرفت:
1-قبل از اشغال فلسطین توسط انگلستان
میزان اراضی یهودیان در فلسطین کمتر از دو درصد از تمام اراضی بود که حدود 8 درصد از جمعیت ساکن در فلسطین را تشکیل میدادند که این جمعیت حدود 56هزار نفر بودند.اولین مهاجرتهای یهودیان از سال 1261هجری شمسی آغاز گردید و تعداد آنها در سال 1272هجری شمسی به حدود 20هزار نفر رسید.پس از جنگ جهانی اول ،چون دولت عثمانی شکست خورده بود ،سرزمین عثمانی تجزیه شده و بین ابرقدرتهای پیروز شده آن دوران انگلیس و فرانسه تقسیم شد. در این میان فلسطین تحت سلطه انگلیس در آمد و در ابتدای سال 1286هجری شمسی وزیر امور خارجه انگلیس(بالفور) به یهودیان وعده تشکیل سرزمینی یهودی در کشور فلسطین را داد.
2-بعد از صدور قطعنامه سازمان ملل
سازمان ملل متحد در سال 1947 میلادی با تحت فشار قرار گرفتن توسط قدرتها ؛پا را فراتر از اختیارات قانونیش قرار میدهد و بدون توجه به تاریخ و گذشته موضوع رای به تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و فلسطینی و جدا کردن 54% از خاک سرزمین فلسطین و بخشیدن آن به یهودیان داد.
3-جنگ سال 1948 میلادی تا جنگ سال 1967 میلادی
بعد از پایان قیمومیت دولت انگلیس در تاریخ 1948/05/15 صهیونیستها آغاز دولت خود را اعلام داشتند و از این زمان جنگ بین صهیونیستها و مردم فلسطین آغاز گردید،تعدادی از کشورهای عربی ارتشهای خود را برای دفاع از فلسطینیان بسیج کردند اما چون آمادگی و تجهیزات کافی برای جنگیدن با صهیونیست ها را نداشتند شکست خوردند.ناگفته نماند که وابستگی تعدادی از فرماندهان این ارتشها به دولت انگلستان در این شکست بی تاثیر نبود.
پس از آنکه رژیم اشغال گر قدس موجودیت خود را توسط بن گوریون اعلام کرد جنگی بین صهیونیست با فلسطین وکشورهای عربی حامی فلسطین در گرفت که طی آن صهیونیست ها بیش از 78%خاک سرزمین فلسطین را به تسلط خود در آوردند و نخستین مرحله آواره شدن فلسطینیان آغاز گردید؛ در آنزمان جمعیت فلسطینیان یک میلیون و نهصد هزار نفر بود که حدود یک میلیون نفر از آنان آواره شدند و به اردوگاه های آورارگان در نوار غزه و کشورهای اردن،لبنان ،سوریه ،مصر و عراق کوچ کردند.
قسمت اعظم افزایش تعداد یهودیان در سرزمین فلسطین،مهاجرتهایی بود که توسط دولت اشغالگر انگلستان حمایت و سرپرستی میشد.
بعد از جنگ شش روزه بین اسرائیل و اعراب در سال 1967 میلادی
در جنگی که در سال 1967 بین اسرائیل و اعراب در گرفت،صهیونیستها قسمتهای باقیمانده فلسطین و ارتفاعات جولان سوریه و جزیره سینا در مصر را اشغال کردند که مجموع زمینهای تحت سلطه آنها به 89359 کیلومتر مربع رسید که چیزی حدود چهار برابر سرزمینهای اشغالیشان قبل از جنگ 1967 میلادی بود.طی این جنگ حدود 410هزار فلسطینی آواره گردیدند .
صهیونیستها شروع به ساختن شهرکهای صهیونیستی در نوار غزه و کرانه باختری کردند که ساخت اولین شهرک با نام فر عتصیون در تاریخ 1967/11/25در کرانه باختری آغاز گردید و در همان سال ابتدایی اشغال فلسطین 14شهرگ احداث گردید که 12270 نفر از یهودیان مهاجر در آنها اسکان یافتند.
4-آغاز روند سازش اعراب و اسرائیل پس از آخرین جنگ
پس از جنگ 1973 میلادی (جنگ معروف به جنگ رمضان) اولین دولتمرد عرب که با اسرائیل به سازش پرداخت رئیس جمهور کشور مصر انور سادات بود.او کشور اسرائیل را به رسمیت شناخت و قرار داد کمپ دیوید را با اشغالگران عقد کرد و با این کار موجبات نا امیدی کشورهای عربی برای آزادسازی فلسطین از زیر سلطه اسرائیل را فراهم ساخت.
حضرت امام خمینی(ره) بارها این خیانت بزرگ به امت اسلامی و فلسطین را تقبیح کردند .ایشان در این باره فرمودند:
من اقداماترئیس جمهور مصر(انور سادات) را به دلیل توافقات کمپ دیوید محکوم میکنم، سادات با قبول صلح با اسرائیل وابستگی خود را به دولت استعمارگر آمریکا آشکار تر نمود و ملت مصر باید دست این خیانتکار(انورسادات) را از کشور خود قطع کند وننگ سر سپردگی به آمریکا و صهیونیسم را از ملت بزداید.
در ششم اکتبر سال 1981 میلادی انورسادات بدلیل این خیانت بزرگ و جبران ناپذیر توسط افسر انقلابی ارتش مصر(خالد اسلامبولی) به هلاکت رسید.
تمامی موجودات از خداوند متعال سوال و درخواستی میکنند و هر دم از فیوضات دائمی او بهره مند میشوند.یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ**سوره مبارکه الرحمن-آیه29**هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست مىکند هر زمان او در کارى است (29) اما چیزی که بسیار مهم و هائز اهمیت است اینست که،چه طلب میکنند، چه جوابی میگیرند و چه نصیبشان میشود؟
خداوند متعال در قرآن میفرمایند که انسان با تلاش و کوشش خود در پی اینست که به لقا و دیدار پروردگارش نائل گردد.یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ**سوره مبارکه انشقاق-آیه6**اى انسان حقا که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد (6)
شاید مهمترین سوالی که درباره این آیه میتوان پرسید این باشد که محل این دیدار و لقا کجاست؟ لغت کَدْحً بدین معناست که با سفر کردن از دنیا به جایی خواهید رسید که خداوند را ملاقات کنید در حالی که در آیه 4 سوره مبارکه الحدید میخوانیم هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِی**سوره مبارکه الحدید-آیه 4**اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مىداند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مىکنید بیناست(4)
منظور و مقصود این آیه اینست که انسان پس از مرگش وارد عالم برزخ میشود ،سپس به ساهره قیامت وارد میشود و پس از گذراندن مراحل انطاق جوارح،مسئله میزان و سنجش و تطایر کتب به دیدار و لقای پروردگار نائل میشود.
خداوند در آیه 16 سوره مبارکه ق میفرمایند:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ**سوره مبارکه ق-آیه16**و ما انسان را آفریدهایم و مىدانیم که نفس او چه وسوسهاى به او مىکند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم(16)
این میعادگاه و این مکان نزدیکی به ذات عبودیت کجاست؟براستی در کجا به ملاقات و دیدار خداوند نائل میشویم؟
چیز مهمی که در تعیین محل ملاقات سهم عمده و قابل ملاحظه ای دارد ،اخلاق است.معاذ الله اینگونه نیست که خداوند بعد از اینکه از عقبه های کئود گذر کردیم در آنجا حضور داشته باشند و ما با سفری از اقلیمی به اقلیم خداوند سفر کنیم و به دیدار خداوند برسیم.
از جملات أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِی و مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ کاملا آشکار است که ما برای رسیدن به لقا و دیدار پروردگار نیاز به یک سیر انفسی داریم نه یک سفر اقلیمی و آفاقی که سیر آفاقی قادر به این نیست که موجب استجابت دعا یا ملاقات و دیدار پروردگار شود .
از پربارترین و بابرکت ترین ماههای خدا که فصل استجابت دعاهاست ،ماه مبارک رجب است.در این ماه فیض و رحمت خداوند مرتبا در حال نزول و بارش است و این فیض و رحمت فقط مختص به کسانی نیست که از او درخواستی داشته باشند بلکه این فیض و بارش رحمت الهی شامل تمامی افراد میشود.یا مَنْ یُعْطی سأله *یا مَن یُعطی مَن لَمْ یَسْألْهُ *وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ *تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً (1) ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد*ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد*و نه تو را بشناسد*از روی نعمت بخشی و مهرورزی
اما کسی که خداوند را نشناسد و از او خواهش و درخواستی نکند،فیضی اندک و زودگذر آنهم فقط در دنیا دریافت ودرک میکند.
همانطور که خداوند در قرآن میفرمایند:
فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ**سوره مبارکه توبه-آیه55**اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد جز این نیست که خدا مىخواهد در زندگى دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود(55)
و اینگونه نعمتی نصیب اینگونه افراد میشود.
خداوند میفرمایند به افراد مستکبر و متکبر قدرت درک معانی و حقایق و واقعیتهای آیاتم را نمیدهم و همچنین اجازه اینکه به معارف آن دست یابند را نمیدهم.
سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَکَانُواْ عَنْهَا غَافِلِینَ**سوره مبارکه اعراف-آیه146**به زودى کسانى را که در زمین بناحق تکبر مىورزند از آیاتم رویگردان سازم [به طورى که] اگر هر نشانهاى را [از قدرت من] بنگرند بدان ایمان نیاورند و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند و اگر راه گمراهى را ببینند آن را راه خود قرار دهند این بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزیدند(146)
و آنها را میرانیم و طردشان میکنیم زیرا بارها آیتمان را بر آنها عرضه کردیم.( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ **سوره مبارکه بقره-آیه 185**ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید (185) ) آنها براین آیات بی اعتنایی کردند و باز ما صبر کردیم( وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَو**سوره مبارکه آل عمران-آیه187** [یاد کن] هنگامى را که خداوند از کسانى که به آنان کتاب داده شده پیمان گرفت که حتما باید آن را [به وضوح] براى مردم بیان نمایید و کتمانش مکنید پس آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهایى ناچیز به دست آوردند و چه بد معامله اى کردند (187) )
سپس گفتند محجور و اسطوره است صبر کردیم اما پس از آن توفیق فهمیدن را از آنها گرفتیم (سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ)
پس اگر در ذکر دعای پر بار و پر فیض رجب اینگونه آمده است که "یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْألْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ" آن موهبتهای اعلی و والا را خداوند به کسانی که درخواستی از او نکرده اند نخواهد داد ،موهبتهایی که به مومنان و کسانی که از او درخواست کرده اند عطا میفرمایند.همانطور که خداوند در قرآن میفرمایند:
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ**سوره مبارکه آل عمران-آیه 8**[مىگویند] پروردگارا پس از آنکه ما را هدایت کردى دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود رحمتى بر ما ارزانى دار که تو خود بخشایشگرى(8)
چنین نعمتهایی را خداوند متعال به بیگانگان نمیبخشد.
چرا اخلاق نقش تعیین کننده ای در استجابت دعا دارد؟
زیرا مستجاب شدن دعاها و خواسته ها بستگی به اضطرار دعا کننده دارد.أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ **سوره مبارکه نمل-آیه62** یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف مىگرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مىدهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مىپذیرید (62) گر چه نمامی موجوداتی که از خداوند درخواست و سوالی دارندهر لحظه از بارش رحمت و فیوضات پروردگار بهره مند میشوند "سْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ**سوره مبارکه الرحمن-آیه29**هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست مىکند هر زمان او در کارى است(29) پس همگان درخواست و سوالی دارند از پروردگار بی همتای خویش که فیوضات و رحمتش بی پایان و جاریست، اما درخواست آنها ،چیزی که دریافت میکنند و در پایان چیزی که نصیبشان میشود بسیار مهم است.
اخلاق از این جهت بسیار مهم و قابل توجه در درخواست از خداوند است که اولا انسان را به این جهت سوق میدهد و میفهماند که ا زخداوند متعال چه درخواستی داشته باشد و ثانیا درخواستش را در پیشگاه خداوند چگونه مطرح کند و چگونه بخواهد.
پینوشت:
1-اقبال الأعمال, ص644.
مثالی که میتوان از آن برای فهم حرکت از دنیا به برزخ استفاده کرد ،مانند کردن آن به رحم مادر است و همچنین مثالی که میتوان حرکت از برزخ به قیامت را بوسیله آن شرح داد باز همان رحم مادر است.
بدین معنی که اگر بخواهیم لذتها و موجودیتهای دنیا را برای نوزادی که در رحم مادرش است توصیف و تعریف کنیم ،براستی چگونه میتوانیم توصیفی به او ارائه دهیم تا دنیایی که بزودی در آن قرار خواهد گرفت را بفهمد و درک کند؟
جواب دادن به این سوال غیر ممکن و محال است.تنها راه ممکن اینست که برای او مثالی از دنیای کنونیش بزنیم،یعنی دنیایی که اکنون در آن زندگی میکند.
برای مثال اگر بخواهیم به نوزادی که در رحم مادر بسر میبرد بفهمانیم که در دنیا غذاهای لذیذی چون مخلوط شیر و عسل را میتواند بنوشد باید مثالی از غذاهایی که اکنون در رحم مادرش میخورد بیاوریم.
مثلا:غذایی از گلبولهای قرمز روانتر و همرنگ گلبولهای سفید اما شیرینتر.
همانطور که ملاحظه میکنید این دو تقریبا وجه تشابهی با یکدیگر ندارند اما چاره چیست؟ فهم نوزاد بیشتر از این نیست و شاید مثالی نزدیکتر از این نتوان آورد تا نوزاد فهمی بهتر نسبت به موضوع داشته باشد.
حال سعی میکنیم به نوزاد بفهمانیم که چیزی بنام علم در جهان وجود دارد و وسیله هایی بسیار پیشرفته بنام اتومبیل ساخته شده اند که انسان را در کمال آرامش و آسایش از مکانی به مکان دیگر منتقل میکنند.
باید اینگونه مثال زد:
همانطور که خون غذای مورد نیازت را به آسانی جابجا میکند وسایلی در دنیای بیرون وجود داد که تو را بسیار راحت و با آرامش جا بجا میکند.
خداوند میخواهد توصیفی از بهشت برزخی به ما انسانها ارائه دهد تا فهمی و درکی از آن داشته باشیم.چگونه میتواند ما را متوجه آن سازد؟
پس راه چاره اینست که با مثالهایی از دنیای کنونیمان که در آن زندگی میکنیم و نعمتهایش را به چشم دیده ایم ،بهشت برین را برایمان وصف کند،درختهای میوه ،ملائکه بالدار،شراب ناب و گوارا،نهری از شیر و عسل و....
مطمئنا بین این مثالها و واقعیت وجودی آنها تفاوتهایی شاید بسیار وجود دارد.
همچنین توصیفهایی که توسط خداوند در مورد عالم برزخ،جهنم و بهشت قیامت یاد شده است شامل همین قاعده میشوند.
آتش جهنم ،آهن مذاب،مس گداخته و...همه تمثیلی از واقعیات موجود در عالم برزخ و قیامت است که برای فهم اندک ما انسانها در مورد عوالمی که تا بحال نمونه اش را ندیده ایم بکار گرفته شده است.
از ابتداییترین نیازهای یک جامعه و زندگی بشری ،تربیت است.انسان زمانی میتواند به اهداف و آرمانهای خویش دست پیدا کند که در پرتو تربیت درست و صحیح گام بردارد.و این تربیت برای یک مسلمان ضرورتی مضاعف دارد ،زیرا یک مسلمان زمانی به عبودیت و تسلیم شدن در برابر فرامین خداوند ایمان می آورد که تحت شعاع تربیت صحیح اسلامی قرار گرفته باشد از این رو است که برای رسیدن به تربیت صحیح اسلامی باید از الگویی مطمئن پیروی کرد تا راه سعادت و عبودیت صحیح پیموده شود.
در دین اسلام نیکوترین و مطمئن ترین الگو برای تربیت ،استفاده از الگوهای تربیی ائمه و معصومین (علیهم السلام) است که مصون و بدور از هر گونه خطا و اشتباهند.
براستی هدف از تربیت فرزندان چیست و این تربیت باید چگونه باشد؟
یکی از حیاتی ترین اصول زندگی انسان تربیت است که تمامی مسائل زندگی تحت الشعاع آن است و مطمئنا تربیت مطلوب،سعادتمندی مطلوب بدنبال خواهد داشت.حضرت علی (علیه السلام) به کرار در مورد امر تربیت فرزندان بیانات گهر باری فرموده اند که در آنها از نتایج مثبت تربیت صحیح فرزندان و همچنین آثار و نتایج جبران ناپذیر عدم تربیت صحیح و بنیادی فرزندان سخن به میان آورده اند.
در ابتدا بهتر است قبل از هر چیز به دیدگاه و نظر حضرت علی (علیه السلام) در مورد فرزند توجهی خاص داشته باشیم. عده ای بر این دیدگاه و باورند که جنسیت و تعداد فرزندان یکی از اصول مهم خانواده است بطوری که تعداد و جنسیت فرزندان را بعنوان وسیله ای برای رفع نیازهای عاطفی والدین و باعث فخر و مباهات پدر و مادر میدانند و شاید ابزار و وسیله ای برای خدمت و تامین نیازهای مادی خانواده(این دیدگاه بیشتر مربوط به دهه های قبل است).
حضرت علی (علیه السلام) فرزندان را بعنوان هدیه های آسمانی بر شمرده اند که میبایست والدین با توجه و حساسیت لازم به تربیت صحیح آنها بپردازند و اینگونه است که فرزند راه نیکو کاری و احسان به والدین را در پیش میگیرد.
حضرت علی (علیه السلام )در روایتی میفرمایند:
گرانبهاترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث میگذارند،ادب است.(1)
بدون داشتن هدف ،برنامه ریزی و جهت گیری و ارزیابی برای امور و فعالیتهای تربیتی امکان پذیر نمیباشد.بهترین اهدف ،اهداف الهی است که نقش بسیار تعیین کننده ای در رشد و تعالی جامعه اسلامی از جمله تربیت اسلامی دارند.
با نگاهی دقیق به بیانات و دیدگاه های حضرت علی (علیه السلام) به این نکته مهم پی خواهیم برد که هدف نهایی از تربیت فرزندان از دیدگاه ایشان ،رسیدن فرزندان به درجه بندگی و اطاعت از فرامین الهی و در نتیجه سعادتمندی دنیا و آخرت آنان است.
مرحوم ابن شهر آشوب ازحضرت علی (علیه السلام) نقل کرده اند:
من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکوقامت ننمودهام، بلکه از پروردگارم خواستهام فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند. پروردگارم خواستهام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا اینکه وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند.(2)
چون انسان ابعاد گوناگونی دارد ،تربیت او نیز میبایست ابعاد گوناگونی داشته باشد تا همه ابعاد انسان به گونه ای تربیت و کنترل شوند.از جمله میتوان تربیت دینی،تربیت اجتماعی،تربیت فرهنگی،تربیت روحی و جسمانی،تربیت اخلاقی و...
حضرت علی (علیه السلام)نیز موضوع ابعاد مختلف تربیت و انواع تربیت را مد نظر قرار داده اند که بحث در مورد هر کدام نیازمند بررسی مفصل و کاملی میباشد لذا به بررسی مختصری از آن میپردازیم:
تربیت دینی به معنای عام بسیار گسترده است و تمامی ابعاد انسان را شامل میشود،اما منظور از تربیت دینی در این مطلب محدوده ی خاصی است و تنها احکام عبادی و عقاید دینی را شامل میشود.
نمونه ای از این عقاید و احکام که حضرت علی (علیه السلام)در سیره تربیتی خود بارها به آنها اشاره کرده اند بشرح ذیل میباشد:
1-یکی از مهمترین موارد در تربیت دینی در حوزه عبادت و احکام دینی ،نماز است.پیش در آمد و شرط قبولی سایر عبادات و اعمال نیک ؛قبولی نماز است.حضرت علی (علیه السلام) نه تنهادر سخن بلکه همیشه در عمل به این موضوع توجه خاص داشتند و در هر شرایطی به این فریضه الهی چه در صلح و جنگ،چه در زمان کار وخانه،چه در زمان حکومت و چه کناره گیری 25ساله ،چه در زمان سلامت و بیماری نماز اولویت اعمال و بهترین عملشان بود و بسیار در بر پاداشتن و خواندن نماز فرزندان خویش را سفارش میکردند.
ایشان در وصیتی خطاب به خانواده و فرزندانشان از جمله امام حسین(علیه السلام) سفرش فرموده اند:
الله الله فى الصلاه فانه خیر العمل وانها عمود دینکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز؛ زیرا که نماز ستون دین شماست.(3)
ایشان علاوه بر اینکه به فرزندان و خانواده خویش سفارش اکید در مورد نماز خواندن داشتند ،به پیروان و اصحاب خود در تعلیم نماز به فرزندانشان و تشویق آنها در مداومت آن تاکید داشتند.ایشان در این باره فرموده اند:
علموا صیسانکم الصلوه و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم .درکودکی به فرزندانتان نماز راتعلیم دهیدو هنگام بلوغ ، آنان رابه نماز وا دارید.(4)
2-قرآن کتابی است از جانب خداوند متعال برای هدایت انسان و سر منشا و اصلیترین منبع اسلام است و در علوم تربیتی جایگاه ویژه و عظیم دارد.حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای که به فرزندش حضرت امام حسین (علیه السلام) مینویسند ،پس از آنکه در مورد اهمیت تربیت صحبت فرموده اند ،اولین اقدامشان در جهت تربیت فرزندان،آموزش قرآن کریم و معارف و مفایم و احکام آن،اعم از حلال و حرام را بیان میکنند.وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلاَمِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ لاَ أُجَاوِزُ ذلِکَ بِکَ إِلَی غَیْرِهِ. بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم، و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم، و به غیر آن توجه ننمایم.(5)
3-دعا بمانند پلی است که ارتباط بنده با خداوند خویش را برقرار میسازد و از این طریق بندگان خدا درخواستها و حاجات خود را از خداوند منان طلب میکنند و با استفاده از آن به آرامش و آسودگی خیال دست پیدا می یابند.حضرت علی (علیه السلام) در روش تربیتی خویش اهمیت خاصی برای دعا و مناجات با خداوند قائل هستند ،ایشان ادعیه ای به فرزندان خویش می آموختند تا تقاضایشان از خداوند را با خواندن آن دعاها انجام دهند.ایشان در باره دعا خواندن قبل از خوردن طعام به فرزندشان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام )میفرمایند:
فرزندم ! هیچ لقمه سرد یا گرمی را مخور وهیچ شربت یا جرعه آبی را منوش الا اینکه قبل از خوردن و آشامیدن، این دعا را بخوانی:
اللهم انی اسئلک فی اکلی و شربی السلامه من وعکه والقوه به علی طاعتک و ذکرک و شکرک فیما بقیته فی بدنی و ان تشجعنی بقوته علی عبادتک و ان تلهمنی حسن التحرز من معصیتک .(6)
و...
پینوشت:
1-خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی، ج 3، ص 438. (خیر ما ورث الآباء الابناء الادب).
2-مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
3- رسولی محلاتی، هاشم، وصایا الرسول و الائمه (علیهم السلام)با ترجمه فارسی ، ص 184.
4-خوانساری، محمد، شرح غرر الحکم و درر الکم، ج 4 ص 353.
5-نهج البلاغه،نامه31 ، فراز 14.
6-طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 74.
اگر گاهی حس میکنید که اضطراب و نگرانی وجود شما را احاطه کرده است و احساس تنهایی و شاید پوچی میکنید،تنها راه حل رهایی از آنها نزدیک شدن به خداوند مهربان و بی نیاز است.
دوستی و نزدیک شدن به خداوند برای شما لحظاتی خوش و آرام به ارمغان می آورد ،آرامشی مثال زدنی،و آسایش و امنیتی بی مثال شما را احاطه میکند و شما را به ادامه زندگی خوش بین میگرداند.
شاید در ابتدای این راه و ارتباط احساس کنید که این میل و نزدیکی فقط از جانب شماست و ارتباطی دوطرفه وجود ندارد اما خیلی زود به این موضوع پی خواهید برد که خداوند به چه ظرافتی شما را همیاری و مدد میکند.
آری او همیشه با شماست.زمانی که به راز و نیاز و گفتگو با خداوند مشغول میشوید شور و هیجانی وصف ناشدنی وجودتان را در بر میگیرد و زمانی که سوالی دارید بصورت ناخود آگاه از راهی که انتظارش را نداشته اید پاسخی دریافت میکنید.
کمی که دقیق تر میشوید متوجه معجزات و کمکهای حمایتی بسیار ظریف در مسیر زندگی خود میشوید و هر چه زمان بیشتر میگذرد ،بیشتر مدد رسانی و یاریش را درک میکنید.
در این مسیر خداوند به شما علمی عطا میکند که با آن قادر خواهید بود مسائلی را درک کنید که در گذشته از درک آنها عاجز بودید و زیباییهایی را درک و نظاره میکنید که گر چه همیشه در برابر چشمان شما بوده اند اما هیچگاه زیبایی آنهارا ندیده اید.
سحرگاهان با نوایی دل انگیز و ملکوتی از خواب بر میخیزید و آرامش را از آغازین لحظه های روز جدیدتان احساس میکنید.خداوند متعال که قدرتش بی منتهاست و مهربانیش بی حد و بزرگواریش بی مثال با الطاف نورانی و گهربارش لحظه هایمان را نورانی و پر از آرامش و آسایش میکند ،پس وقت را بیهوده تلف نکنیم.
هفت پله یا هفت گام که میتواند کمکی باشد برای اینکه مسیر نزدیکی الهی را آغاز کنیم
1-عهدی با خود ببندید و نیت کنید که بر نیت و تصمیم خود پایبند باشید و تا رسیدن به هدفتان تلاش کنید.برای یاد آوری آن بهتر است جمله ای خلاصه در مورد نیتتان بر روی کاغذی نوشته و در منزل یا محل کار در جلوی دیدتان قرار دهید.هر چه این نیت نزدیکتر و لذت بخشتر باشد،در رسیدن به هدف نهایتان مصمم تر خواهید بود.
2-شما حتما در زندگی روابط خوشایندی داشته اید.شما چطور آن رابطه را بسط و گسترش میدادید؟و چطور این رابطه را بهتر میکردید؟ لیستی از موارد ذکر شده تهیه کنید.سپس میتوانید از آن لیست برای چگونگی آغاز و ادامه ارتباط خود با خداوند متعال الگو و پیش زمینه ای محیا کنید.
3- در این ارتباط همیشه تلاشتان بر این باشد که با خداوند و خود رو راست و صادق باشید و مطمئن باشید این روراستی و بی پردگی معنای مستحکمتر و واقعی تری به این ارتباط خواهد داد.از این موضوع نهراسید که چه قدر صدمه و آسیب دیده اید؛صدمه و آسیبی که به شما وارد شده است هر چه قدر هم که باشد از حمایت بی دریغ خداوند بهره مند خواهید شد و مسلما نتیجه مطلوبی خواهید گرفت.خداوند را محرم خود بدانید و در بیان احساسات در مقابل خداوند روراست بوده و ترسی بدل راه ندهید که خداوند دانای حکیم است.
4-همیشه باید خوب گوش فرا دهیم و خوب ببینیم و دقت کنیم.گاهی چنان در خواسته هایمان از خداوند متعال غرق میشویم که پاسخها و علامات خداوند را نادیده میگیریم.باید دقت کرد زیرا گاهی ممکن است نشانه های الهی از جانب خداوند آنگونه که ما انتظارش را داریم نمایان نشود و در زمان و مکان و حالتی دیگر که ما انتظارش را نداشته ایم نمایان شوند.
5-عشق به خداوند والاترین عشق و دوستیهاست.این سخت نیست که احساسات درونی و بیرونی خویش را در مقابل خداوند ابراز کنیم و در مقابل نعماتش سپاسگذارش باشیم.پس همواره اینگونه ارتباطی داشته باشیم.
6-ابتدا باید خود را مورد محبت و مهربانی خویش قرار دهید.به خویشتن عشق بورزید چرا که شما مخلوق و بنده خداوند بزرگ هستید.اگر مورد قبول خود نباشید در واقع خداوند و قدرت الهیش را قبول ندارید؛پس برای اینکه به خود مهر بورزید و عاشق خویشتن باشید از خداوند متعال یاری و مدد بجوئید.
7-هر فرصت جدیدی را با آغوش باز استقبال کنید و همیشه این موضوع را بیاد داشته باشید که قدرت و نیروی خداوند بسیار فراتر از ذهنیات و تصورات شماست،بنابراین در بیان خواسته هایتان از خداوند تنها به درخواست چیزهای کوچک بسنده نکنید .خداوند قدرت و حکمتی بی انتها دارد پس سعی کنید بینهایت از او طلب کنید. بدانید اگر در انتها به حسی فطری و یک درون بینی رسیدید ،این حسی که غیر قابل توصیف است شما در انجام تمامی امور زندگیتان راهنمایی و هدایت خواهد کرد.
میل به این ارتباط و نزدیکی و هر چه بهتر شدن این رابطه با خداوند زمان زیادی نخواهد برد و مادامی که حس نزدیک تر شدن به خداوند در شما هویدا شود در ادامه این قدرت الهی خواهد بود که رابطه شما را بسیار زیباتر و صمیمانه تر خواهد ساخت.در این راه باید آهسته آهسته گام برداشت و پیوستگی را همیشه حفظ کرد که اگر در این مسیر عجولانه پیش برویم به مقصد مورد نظر آنگونه که باید دست پیدا نخواهیم کرد،پس نخواهیم که یک شبه به قدرت و حکمت الهی پی ببریم .در آخر این را بگویم که خداوند مهربانترین مهربانان است و همیشه دوست دارد که بندگانش از ثمرات شیرین و با ارزش این ارتباط با خود بهره مند شوند .
یکی از بنیادهای اجتماعی دین اسلام اصل شورا و مشورت است که ریشه های عمیقی در قرآن کریم و روایات ائمه (علیهم السلام) دارد.
اهمیت و لزوم این اصل زمانی بیشتر نمایان میشود که نه تنها در امور و روال عادی روزانه بلکه در امور مهم حکومتی نیز توجه به شورا همیشه توصیه و رعایت شده است.
شورا در حکومت همان معنای دموکراتیکه سازی حکومت و دولت است که نیازمند تحلیلات و بررسی مبانی علمی و حتی فقهی آن است.
شورا و مشورت کلمه ای است مشتق شده از شارع العسل به معنی عسل را از کندو استخراج کردن و بدست آوردن عسلی ناب از دل کندو.در لغت این کلمه بمعنای تبادل نظر و استفاده از نظرات خردمندان و عقلا است.
در قرآن کریم مبحث شورا در 4 آیه مطرح گردیده است:
1-سوره مبارکه بقره آیه 233:
وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَیْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(233)و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند [این حکم] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [=مادران] به طور شایسته بر عهده پدر است هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمىشود هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند] و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضایت و صوابدید یکدیگر کودک را [زودتر] از شیر بازگیرند گناهى بر آن دو نیست و اگر خواستید براى فرزندان خود دایه بگیرید بر شما گناهى نیست به شرط آنکه چیزى را که پرداخت آن را به عهده گرفتهاید به طور شایسته بپردازید و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست(233)
این آیه شریفه اشاره به این موضوع دارد که برای بازداشتن کودک از شیر مادر ،پدر و مادر باید با یکدیگر مشورت کنند و سپس در صورتی که به تفاهم رسیدند این کار را عملی سازند.
2-سوره مبارکه آل عمران آیه 159:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ(159)
پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست مىدارد(159)
خداوند متعال در این آیه شریفه به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) امر میفرمایند که در تمامی امور با مسلمین شور و مشورت کند که رمز پیروزی و موفقیت در کارهاست.
3-سوره مبارکه شوری آیه 38:
وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ(38)
و کسانى که [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا کردهاند و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند (38)
در این ایه شریفه خداوند بیان میدارد که مشورت در کارها از صفات پسندیده و نیک مومنان است.
4-سوره مبارکه زمر آیه 18:
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ(18)
به سخن گوش فرامیدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان(18)
این آیه از لحاظ معنایی شبیه به آیه وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ است که بهترین راه برای رسیدن به تصمیمات نیکو را مشورت و شورا میداند.
در نگرش و دید اسلامی فلسفه مشورت بمعنای جستجوی بهترین شیوه ها و راه های ممکن برای دستیابی به بهترین نتیجه در تصمیم گیریها است،بنابراین هدف از شور و مشورت دستیابی به بیشترین میزان رای نیست بلکه تصمیم گیری و انتخاب اصلحترین راه برای رسیدن به اهداف فردی و اجتماعی است ،انتخابی که حد اقلِ وقوع پیامدهای منفی را بدنبال داشته باشد و عیبها و نقصها را به کمترین میزان کاهش دهد.
در دین اسلام هنگامی مشاوره کردن صورت میپذیرد که قانونی محکم و صریح برای موضوعی موجود نباشد.پس در مورد موضوعاتی که خداوند در مورد آنها به صراحت حکمی بیان کرده است ویا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حکمی از جانب خداوند در بیاناتشان ذکر کرده باشند وظیفه ما اطاعت و پذیرفتن و اجرای آن حکم و قانون است.
همانطور که خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 36 میفرمایند:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا(36)
و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و فرستادهاش به کارى فرمان دهند براى آنان در کارشان اختیارى باشد و هر کس خدا و فرستادهاش را نافرمانى کند قطعا دچار گمراهى آشکارى گردیده است(36)
مشورت و شورا ؛ سیره عملی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الله بوده است و آنها با اینکه از هر گونه گناه مبرا بودند و معصوم و ارتباطی وحی گونه با خداوند متعال داشتند اما خود را بی نیاز از مشورت و شورا نمیدیدند ،آنها با این کار به مسلمانان می آموختند که چه اندازه مشورت کردن حائز اهمیت است و ضمن آنکه عملا مشورت و شور کردن را آموزش میدادند آنها را از نتایج و ثمرات آن بهره مند و برخوردار میساختند تا پس از ایشان این سنت پسندیده استمرار یابد .
هر چه قدر از زندگی پر فراز و نشیب و خصوصیات والای انسانی حضرت علی (علیه السلام) ( نه فقط به این دلیل که امام و پیشوای نخست شیعیان است بلکه بعنوان شخصیت و فردیت اعجاب انگیز و برجسته ایشان)سخن بگوییم باز تنها میتوانیم ذره ای اندک از این دریای بی کران معرفت را دریابیم. سخن گفتن از حضرت علی (علیه السلام) سخت و دشوار است و آنقدر از ویژگیها و دوران زندگانی ایشان سخن و داستان گفته شده است که عموم میپندارند که مطلب جدید و شنیدنی در باره این شخصیت بی مثال وجود ندارد.
در آستانه میلاد با شکوه حضرت علی(علیه السلام)تصمیم بر آن گرفتم تا ذره ای اندک از این دریای بیکران معرفت را که گفتن و شنیدن از آن هیچزمان پایان و انتهایی ندارد بسط دهم.
در روز نخستین آبانماه سال 598پس از میلاد ،حضرت علی (علیه السلام) در خانه کعبه چشم به دنیا گشود و سه روز بعد از متولد شدنش بهمراه مادر بزرگوارش حضرت فاطمه بنت اسد(سلام الله علیها) از خانه خدا خارج شدند.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) که بعد از فوت پدرشان توسط ابوطالب،پدر حضرت علی(علیه السلام) که در عین فقر،مورد احترام ثروتمندان و مالداران مکه بود، سرپرستی و بزرگ شد ،سرپرستی و نگهداری حضرت علی(علیه السلام) را پذیرفت و اینچنین بود که در رفتار و کردار، این دو پسر عمو بسیار به یکدیگر شبیه و به یکدیگر سخت پایبند بودند.
آنزمانی که خداوند متعال در غار حرا اولین آیه آسمانیش را بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرود آورد(بخوان به نام پروردگاری که تو را خلق کرد) و او را پیامبر و رسول خویش ساخت و آنحضرت با سراسیمگی از کوه به سمت سرایش روانه شد؛ اولین کسی که با آغوشی باز، در سن هشت سالگی اسلام را پذیرفت،حضرت علی (علیه السلام)بود و سه سال بعد زمانی که خداوند حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) از جانب خداوند مامور شد تا خویشان و نزدیکانش را بصورت همگانی به اسلام دعوت کند این حضرت علی(علیه السلام)بود که در سن12سالگی سه بار متوالی در حضور بزرگان قومش به دعوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) لبیک گفت و حضار و بزرگان قوم که او را مورد تمسخر خود قرار داده بودند به پدرش حضرت ابوطالب(علیه السلام) طعنه و کنایه میزدند که چرا کودک 12ساله ات اکنون ولی تو شده است.
حضرت علی(علیه السلام)در زمان خویش از جنگاوران بزرگ و نامی بود بطوری که در تمامی جنگهای لشکر اسلام در زمان خویش به غیر از جنگ تبوک ،پیش قراول لشکر بود.زمانی که 26 سال داشتند زمانی که بعنوان نماینده و قهرمان سپاه در برابر قهرمان نامی و یل ارتش قوم بنی امیه (ولید) قرار میگیرد ،ولید سرش را به گوش آنحضرت نزدیک میکند و آرام و با دلسوزی میگوید تو از اقوام و آشنایان من هستی و جوان و خام هستی و من از اینکه تو را بکشم بیزارم.اما ایشان با قوت و استواری میگویند:اما من میخواهم سر تو را از بدنت جدا کنم و همینگونه میکنند.
و اما در سن 24سالگی،زمانی که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بصورت پنهانی مکه را بمقصد مدینه ترک میکنند و مبنای تاریخ اسلام میشود،حضرت علی (علیه السلام) در میان کینه های مکیان که قصد جان پیامبر را داشتند در بستر ایشان میخوابد ودر ادامه داستانی که بارها خوانده اید پیش می آید.اما در این زمان وظیفه دیگری به ایشان واگذار شده بود و آن باز گردانیدن اماناتی بود که دیگران به امانت به محمد امن(حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم))سپرده بودند و این حاکی از ایمانیست که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)به خصوصیات والای حضرت علی (علیه السلام) داشتند.
پسر عمو ویار و یاور همیشگی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) زمانی که در مدینه به ایشان پیوستند بفرمان خداوند متعال که بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) نازل گردید به عنوان دامادی ایشان و همسری حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نائل گردیدند و فرزندان این پیوند آسمانی را پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بارها اهل بیت خود خواند.
بعد از شهادت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و پس از اینکه حضرت علی(علیه السلام) 25سال بدلیل مصلحت اندیشی سکوت اختیار کردند ،ایشان بیش از همه تلاش و کار میکردند و کمترین بهره را میبردند. گر چه دستان مبارکشان از تلاش و کار طاقت فرسا ،خشن و پینه بسته بود اما با طبع لطیفشان اشعار و متون زیبایی مینگاشتند.روزها در صحراهای خشک عربستان عرق ریزان کار میکردند و شب هنگام شاعری و نویسندگی میکردند.
پس از آن بیست و پنج سال زندگی سخت و طاقت فرسا به خواست مردم ، پیشوا و حاکم جامعه ی اسلامی میشوند و همه چیزشان را فدای اسلام و عدالت و برابری اسلامی میکنند ، در حکومت ایشان که کمتر از 5سال بطول انجامید ،رعایت عدالت همگانی بگونه ای بود که الگویی برای جوامعی شد که بدنبال ایده آلی برای شالوده حکومت خویش بودند.البته گفتنیها در باره حکومت الهی ایشان بسیار است و عدالت تنها بخشی از آنست.
حضر علی (علیه السلام) زمانی که ایمان آورد ،بهترین ایمان آورندگان ،زمانی که در جنگ علیه باطل شمشیر میزد ،بهترین جنگجو و آنزمان که طبع لطیفش را بروی کاغذ می آورد بهترین شاعر و نویسنده بود. آن هنگام که زمان کار و تلاش بود بهترین کارگر و آن زمان که حاکم بود بهترین حکمران و زمانی که قضاوت به او سپرده میشد بهترین و عادلترین قاضی و زمانی که زندگی مشترکش را با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آغاز میکند بهترین همسر و بعد از آن بهترین پدر و در هنگام بخشش،بهترین بخشنده و در هنگام سخنرانی بهترین سخنور بود.
گر چه در جامعه پر از جهل آنزمان خونریزی و خشونت یک ارزش و اصل قلمداد میشد اما قسمت عمده ای از زندگانی حضرت علی(علیه السلام) در پرهیز و خودداری از خشم و تندروی و خونریزی گذشت.سخنان ایشان و طرز فکرشان در مورد عدالت،تواضع و فروتنی ،وفای به عهد ،صرفه جوئی ،دوری از کبر و غرور ،دستگیری فقرا و ضعیفان در میان مردمانی که تنها زور و زر را میشناسند نشان از طرز تفکر و ذهن متفاوت حضرت علی (علیه السلام) است که در این میان تنها بدنبال رضای خدا بوده و هیچگاه منافع خویش را ارجح بر منافع دیگران ندانسته است.او متفاوت بود،متفاوت به دنیا آمد،متفاوت زیست و متفاوت دیده از جهان فرو بست.