سخنان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان (علیهم السلام) ما همچون دانه های بارور و پر برکتی هستند که اگر در قلبهای شما کاشته شوند،وجودتان را تبدیل به گلستان زیبا و با صفایی میکنند که هرگز بادهای خزان جهل و گمراهی،بر آن اثری نخواهد گذاشت.
کلام امامان(علیهم السلام) شما را بر قله های بلند ایمان و تقوی و معرفت بالا میبرد،بطوریکه از آن بالاها،میتوانید خود رات با آنها که در دره های گمراهی و گناه،سرگردان مانده اند مقایسه کنیدو خدا را بر نعمت بزرگ هدایت و ولایت،شکر و سپاس گوئید.
آن گروه که با حفظ احادیث حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه سینه های خود را معطر مینمایند ،میتوانند دیگران را نیز از برکات و اثرات این نعمت بزرگ بهره مند سازند و به آنها بگویند که کلام حضرت امیر المومنین علی (علیه السلام) چه اندازه پیوندشان را با مذهب و شناختشان را نسبت به اسلام ،محکمتر و استوارتر نموده است.
اگر در راه شناخت کتاب نهج البلاغه،این کتاب گهربار و سازنده و معرفت خیز گام برداریم ، در طول راه به شکوه و عظمت پیامهای مقام شامخ امامت پی میبریم و مطمئنا با تلاش و کوشش هر چه بیشتر این پرواز را ادامه خواهیم داد.
حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آ|له وسلم )میفرمایند:
مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِماً(1)
هر کس چهل حدیث درباره آنچه در امر دین خود بدان محتاج است حفظ نماید،خداوند در روز قیامت او را فقیهی دانشمند بر می انگیزد.
همین مضمون در حدیثی از ششمین اختر تابناک ولایت و امامت حضرت امام صادق سلام الله علیه به این شکل آمده است:
مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا ارْبَعینَ حَدیثا بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِما فَقیها وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.(2)
هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند و به آن ها عمل نماید ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.
دقت در ژرفای این بیان و معنای دقیق((حفظ))(حفظ با زبان و حفظ در عمل)،میتواند ما را به اهمیت این حرکت در تامین آینده ای روشن برای نسل اسلام، رهنمون باشد.
نهج البلاغه کتابی است فراتر از سخن مخلوق و فروتر از کلام خالق.نهج البلاغه کتاب هدایت است و انسان سازی،نهج البلاغه پیام امیر مومنان حضرت علی(علیه السلام) است به همه انسانها در تمامی زمانها.
امام علی (علیه السلام) آن شخصیت جاویدی که در دامن پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و در مکتب وحی پرورش یافت.او با الهام از تعالیم حیات بخش قرآن کریم به منظور برپایی قسط و عدل و تربیت انسانهای موحد عالی ترین دستور العملها و رهنمودهای حکومتی را در اختیار بشریت قرار داد.
اما افسوس و هزاران افسوس که دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه ،هم ذوالفقار حضرت علی(علیه السلام) را از امت اسلامی گرفتند و هم نهج البلاغه اش را ، و کردند آنچه که کردند!!!
در دوران سیاه حکومت پهلوی،بدنبال سیاست دشمنی با بنیادهای اصیل فرهنگ اسلامی ،نهج البلاغه ،سالها در کنج انزوا قرار گرفته بود تا آنکه با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی مدظله العالی ،در صحنه اجتماع ظاهر و در منظر نسل جوان و قشر دانشمند و دانشگاهی قرار گرفت و مفاهیم ارزشمند آن به طور گسترده منتشر شد. حضرت امام خمینی مدظله العالی در قسمتی از پیام خویش خطاب به نخستین کنگره نهج ابلاغه فرمودند:
((کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی خود معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعاد ی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها بوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند))
و در قسمتی دیگر فرمودند:
((شما دانشمندان و متفکران متعهد که در کنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمدید،ابعاد عرفانی و فلسفی و اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی دیگر بعدها را بمقدار میسور بیان فرمایید و این کتاب را به جوامع بشری معرفی نموده و عرضه دارید که این متاعی است که مشتری آن انسانها و مغزهای نورانی است))
اینک که با عنایات خداوندی و رهبری فرزند صالح حضرت علی (علیه السلام) و جهاد و ایثار امت حزب الله بار دیگر ذوالفقار حضرت علی(علیه السلام) از نیام در آمده و با دست توانای رزمندگان اسلام بر سر ظالمان و کافران و منافقان فرود می آید، ضروری است که نهج البلاغه آنحضرت نیز از کنج انزوا بیرون آمده و در صحنه زندگی مسلمانان ایران اسلامی و جهان حضور فعال و موثر داشته باشد تا زمینه تحقق اهداف مقدس تعلیم و تربیت اسلامی بیش از پیش فراهم آید.
باشد تا همراهی و مساعدت دبیران محترم پارسی نامه و دیگران فعالان رسانه در جهت آشنا کردن افزونتر نسل اسلام با نهج البلاغه مولا علی (علیه السلام) همچنان ادامه یابد و بتوانیم موجبات رضایت خداوند متعال و آن امام همام را فراهم آوریم.ان شاء الله.
پینوشت:
1-بحارالأنوار ج : 2 ص153
2-امالى الصدوق : ص 253.
انسان،آفریده خداست و لازم است که آفریده و آفریدگار در ارتباط باشند.خداوند متعال برای سعادت انسان،پیامبران الهی را فرستاد تا راه آن ارتباط را به او نشان دهد .
نماز،مهمترین وسیله ارتباط انسان با آفریدگار است که هر روز چندین بار ،روح او را با مبدا همه نیکیها و رستگاریها، پیوند میدهد،بهمین دلیل است که نماز، اساسی ترین ستون و پایه ساختمان دین محسوب میشود،زیرا اگر این ستون برداشته شود (یعنی ارتباط انسان با آفریدگار قطع گردد)ساختمان دین فرو میریزد و از آن چیزی باقی نمیماند.به عبارت دیگر آن دینی که به ارتباط معنوی انسان با پروردگار نپردازد،مطمئنا فایده و مفهومی نخواهد داشت.
اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ
از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز؛ زیرا که نماز ستون دین شماست. (1)
و از آنجا که دین بعنوان یک وسیله سعادت آفرین برای همه بندگان خداست و همه باید دیندار شوند ،وقتی همه مردم نماز را که اصلیترین پایه دین است برپا داشتند،خود این نماز،نشانه دیندار بودن و بعبارت دیگر نشانه ملیت اسلامی آنهاست و لذا هر جا که نماز برپا میشود میتوانیم بگوییم آن مردم از ملت اسلام هستند.
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ...(2)
همانا بهترین چیزى که انسانها مىتوانند با آن به خداى سبحان نزدیک شوند،ایمان به خدا و ایمان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ،و جهاد در راه خداست، که جهاد قلّه بلند اسلام، و یکتا دانستن خدا بر اساس فطرت انسانى است. بر پاداشتن نماز آیین ملّت اسلام است...
وقتی انسان با خدای خویش ،سخن میگوید و از صمیم قلب ،مقام عبودیت و بندگی خود را بیان میکند،برای گناهان خویش طلب آمرزش میکند خواسته های خود را مطرح نموده بارها معبودش را به بزرگی و عظمت و جلال یاد میکند،خداوند متعال نیز بر او منت نهاده و او را به خویش نزدیک میکند ،یعنی مقامش را از نظر معنوی بالا میبرد.
الصَّلاةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقیٍّ.(3)
نماز، هر شخص باتقوا و پرهیزکارى را - به خداوند متعال - نزدیک کننده است .
و کسیکه به این پایه رسید،دیگر از شرک و دوگانه پرستی پاک میشود و خالصانه خدا را میخواند و چون خود را بنده خدا میبیند ،به بندگان دیگر خدا گردنکشی نکرده و تکبر نخواهد داشت.
فَرَضَ اللّه ُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصلاةَ تَنزیها عنِ الکِبرِ.(4)
خداوند ایمان را بجهت پاک شدن انسانها از شرک و نماز را بدلیل دور نمودن آنان از خودپسندی و خود بزرگ بینی واجب نمود.
امیر مومنان ،حضرت علی (علیه السلام) نماز را همانگونه میخواند که خدای مهربان دستور داده است،یعنی با همان آداب و در همان وقتی که او معین نموده است لذا نمازها را همیشه در اول وقت بجا می آوردند تا ارتباط خاصشان با خداوند متعال را به همان شکلی که خداوند دستور داده است برقرار نمایند و دقیقا شرط بندگی را بجای آورد و اینگونه در سایر کارها نیز روح نظم و دقت را پیدا خواهد نمود.
صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لاتُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلَاتِکَ .(5)
نماز را در وقتی که برایش معین شده بگذار نه قبل از به سبب مشغول نبودن به کاری ونه بعد از آن به سبب مشغول بودن به کاری وبدان که همه کارهای تو پیرو نماز توست.
و خلاصه نعمت نماز آنقدر بزرگ و پر برکت است که فقط مومنان قدرش را میدانند و سعی میکنند زیاد بجای آورند و هیچ نعمت دیگری(چه دنیوی و چه اخروی)آنها را از بهره گیری از آن نعمت عظمی باز نمیدارد زیرا نماز هم روح انسان را پاک میگرداند و هم بهشت جاویدان را برای نمازگزاران به ارمغان می آورد.
بهمین دلیل پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)آن را به چشمه آب زلالی تشبیه فرموده که مومن هر روز حداقل پنج بار خود را در آن میشوید و دقیقا از همکه آلودگیهای روحی که زائیده کبر و گردن کشی است،پاک میشود.
و میبینیم که خود اولیاء خدا(پیامبر و ائمه علیهم السلام)،چه اندازه قدر این نعمت را میدانستند و از آن بهره میگرفتند.
نماز وسیله تقرب به خداوند و رهائی از آتش...
تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ؟(6)
پاسدار نماز باشید و بر آن مراقبت کنید و آن را بسیار به جای آرید و بدان به سوی خداوند تقرّب جویید، که نماز بر مؤمنان در زمانهای خاص واجب شده است. مگر جواب دوزخیان را نشنیدید آنگاه که از آنها پرسیده شد: چه چیز شما را در دوزخ جای داد گفتند ما از نمازگزاران نبودیم؟
نماز همچون چشمه آب زلال...
وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه واله بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ.
آری، نماز گناهان را چون برگ درختان میریزد و انسان را از بند بندگی شهوت آزاد میسازد. پیامبر اکرم - درود خدا بر او و خاندانش - نماز را به چشمهساری مانند کردند که جلوی ورودی خانههاست و نمازگزار در شب و روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، پس چنین شخصی ذرّهای پلیدی و پلشتی در وجودش نمانَد.(7)
مومنان و شناخت ارزش نماز...
وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ(8)
بیشک رجال و شخصیّتهایی از مؤمنان قدر آن را دانند و حقّ آن را شناسند آنان که زیبایی زرد و سرخ دنیا، و جاذبه نور چشمیها از فرزند و مال، آنان را از یاد خدا باز ندارد
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و نماز...
وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ- صلى الله علیه واله- نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها فَکَانَ یَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ یُصَبِّرُ عَلَیْهَا نَفْسَهُ.(9)
پیامبر اکرم - درود خدا بر او و خاندانش - با آنکه بهشتی بود و به مینویش مژده داده بودند، همواره خود را در مورد نماز به رنج و تعب میانداخت و این به شهادت خطبه خداست که فرموده: ای پیامبر، خاندانت را به نماز فرمان ده و بر آن شکیبا باش.آن حضرت هم خانواده خود را به خواندن نماز امر میفرمودند و خود را به شکیبایی بر آن وامیداشتند.
پینوشت:
1-نهج البلاغه، نامه شماره47.
2-نهج البلاغه،خطبه 109.
3-قصار131 ص1152.
4-قصار244ص1197.
5-نامه 27ص888.
6- نهج البلاغه،خطبه 190.
7- نهج البلاغه،خطبه 190.
8- نهج البلاغه،خطبه 190.
9- نهج البلاغه،خطبه 190.
لطفا در نسخه برداری منبع ذکر گردد.
منبع:http://shaygan.parsiblog.com
احساس امنیت یکی از نیازهای اصلی انسان است.انسان از اوایل تولد برای اینکه از رشد جسمی و روانی خوبی برخوردار شود باید از یک سلسله روابط عاطفی و محبت پامیز برخوردار باشد.
آغوش مادر اولین پناهگاه طفل است.او در آغوش مادر از آرامش خاصی برخوردار است .شیرخوار در حدود شش ماهگی با دنیای اطرافش ارتباط قابل توجهی پیدا میکند که بیشتر آن به رابطه اش با مادر مربوط میشود،به طوری که در فقدان مادر دچار اضطراب و هیجان میشود.طفل این هیجانات را با تنش عضلات شکم و اندام ها بروز میدهد.در حالی که روی سینه مادر با شنیدن صدای قلب او آرامش خود را باز مییابد.کودک ابتدا با مادر ،سپس با پدر و سایر اطرافیان احساس امنیت میکند.
برای اینکه کودکی به احساس امنیت برسد بایستی از مهر و محبت مادر و خانواده برخوردار باشد.تمام افراد خانواده باید بدانند که دوستی و محبت نسبت به کودک،حتی از نیاز وی به غذا مهمتر و اساسی تر است.
به طور کلی هر انسانی بر اساس غریزه دوست دارد که کارهایش مورد توجه دیگران قرار گیرد و در این مورد کودکان از موقعیت ویژه ای برخوردار هستند.کودک شما علاقه مند است که بازی کردن، لباس پوشیدن ، غذا خوردن،نقاشی و حتی خطوط کج و معوجی که روی کاغذ میکشد،مورد توجه شما قرار گیرد.او دوست دارد که به کارهایش بعنوان یک فرد نگاه شود،نه بعنوان یک بازیچه،نباید به اعمال کودک فقط بعنوان سرگرمی بنگریم،چرا که او در حال جستجو و کنجکاوی و شناخت قابلیت های خود و محیط اطرافش هست.
برخورد مناسب با ذهنیات و تخیلات کودک باعث میشود که او از نابسامانیهای روانی و در نتیجه از رفتارهای نا هنجار اجتماعی در امان باشد.گفتنی است که مجاز نیستیم تمام اعمال کودک را تایید و تشویق کنیم، اما اینکه کدام یک از اعمال باید مورد تشویق قرار بگیرد،موضوع بسیار مهمی است که ساختار روانی رفتاری آینده کودکان را تشکیل میدهد.
متاسفانه برداشتی که پدر و مادر از موضوع تنبیه دارند ،ایجاد رعب و وحشت در دل کودکی کم سن و سال است که بدترین شکل آن کتک زدن و تنبیه بدنی است و با کمال تاسف همین شیوه نادرست توسط معلمین و ناظمین مدارس گاهی ادامه مییابد!و ما شاهد اثرات مخرب روانی رفتاری آن بر کودکان هستیم که سرانجام،به انزجار و تنفر کودکان از محیط خانه و مدرسه منجر میشود. ریشه بسیاری از اختلالات و ناهنجاریهای روانی از همین جا سرچشمه میگیرد.شاید با ذکر یک مثال ، بهتر بتوانیم نمونه ای از تنبیه مخرب و سازنده کودک را بیان کنیم.
مادر هر روز صبح غذای کودکش را آماده میکند،اما کودک از خوردن غذا طفره میرود.ما در مییابیم که او قصد جلب توجه و اصرار مادر را دارد. در اینجا برخورد نادرست این است که به او اصرار کنیم که غذایش را بخورد و برای اینکار به وعده و وعیدهای راست و دروغ توسل جوییم یا خشمناک شویم و با تهدید و کتک او را مجبور به خوردن کنیم.نتیجه اینکه این رفتار نادرست در آغینده منجر به بروز ناهنجاریهای رفتاری کودک میشود.برخورد درست آن است که بعد از اینکه سفره غذا را آماده کردیم،او را نیز همچون سایرین برای صرف صبحانه دعوت کنیم.اگر امتناع کرد به او کمی فرصت دهیم و دوباره به او یادآوری کنیم که اگر غذایش را نخورد سفره را جمع میکنیم.پس از اتمام فرصت داده شده،سفره غذا را جمع میکنیم.این کار باید ادامه یابد تا آنجا که کودک مشتاقانه و با رغبت بر سر سفره حاضر شود.
آنچه که کودک از عملکرد پدر و مادر خود در قالب ابراز محبت و تشویق یا تنبیه نسبت به خودش درک میکند،نوعی آموزش و پرورش است که در آینده و رفتار و اعمالش منعکس میشود.کودک از ابراز محبت و دوست داشتن می آموزد که چگونه دوست بدارد و به چه چیزی محبت بورزد و از تشویق و تنبیه نتیجه میگیرد که نظم و دقت و صداقت پاداش دارد و بی نظمی و نادرستی کیفر دارد.
در هر حال، آنچه که شما به عنوان پدر و مادر کودک باید بدان توجه کنید،استمرار و تداوم برخوردهای سازنده و پرهیز از چند گانگی در برخوردهاست که در غیر اینصورت فرزندانتان دچار تعارض روانی میشوند.او در حال تمرین الگوهای رفتاری و همانند سازی است.کودک باید آموزش ببیند که به علت انجام اعمال خوب مورد تشویق قرار میگیرد و هدیه ای هم دریافت میکند.بنابر این ،انجام اینگونه اعمال برایش آرام بخش و اطمینان آور است و موجب سلامت روح و روان او میشود.برعکس ،به خاطر انجام برخی از کارها نتنها مورد تشویق قرار نمیگیرد،بلکه گاه با ناراحتی پدر و مادر روبرو میشود که برای وی حکم تنبیه را دارد.
او می آموزد که اگر بخواهد در جمع خانواده و اجتماع،مورد قبول و تایید دیگران باشد و تشویق گردد،باید به فکر انجام بعضی کارها نباشد.به طور کلی،کودک می آموزد که بخاطر خودش نیست که مورد تشویق یا تنبیه قرار میگیرد،بلکه بخاطر کارهایش مورد تشویق یا تنبیه قرار میگیرد.
لطفا در نسخه برداری منبع ذکر گردد.
منبع:http://shaygan.parsiblog.com
خداوند متعال برای پوشش مسلمین، بخصوص زنها در قرآن کریم دستور العملهای بسیاری صادر کرده اند :
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا***سوره مبارکه احزاب-آیه59***
اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است(59)
در این آیه شریفه از پوششی بنام جلباب سخن بمیان آمده است که این پوششی است که بروی سر میانداختند و به اندازه ای بزرگ بود که موها و تمام سر و سینه را میپوشاند.پس منظور از آوردن کلمه جلباب در آیه فوق اینست که برای زنان پوششی که تنها موها را بپوشاند کافی نیست ،بلکه این پوشش باید بگونه ای باشد که تمامی موها و سر و سینه زنان را بپوشاند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا***سوره مبارکه احزاب-آیه53***
اى کسانى که ایمان آوردهاید داخل اتاقهاى پیامبر مشوید مگر آنکه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بى آنکه در انتظار پختهشدن آن باشید ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بىآنکه سرگرم سخنى گردید این [رفتار] شما پیامبر را مىرنجاند و[لى] از شما شرم مىدارد و حال آنکه خدا از حق[گویى] شرم نمىکند و چون از زنان [پیامبر] چیزى خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید این براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاکیزهتر است و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است(53)
در این آیه شریفه مقصود از حجاب فراتر از پوشش است،بدین معنی که اگر کسی از همسران حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم)درخواست چیزی از لوازم زندگی داشت ،علاوه بر حجاب همسران پیامبر،بین آنها پرده ای وجود داشته باشد.
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ***سوره مبارکه نور-آیه30***
به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزهتر است زیرا خدا به آنچه مىکنند آگاه است(30)
خداوند در این آیه شریفه به مردان دستور میفرمایند که در امور جنسی خود نگهدار باشند و چشم چرانی نکنند.
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ***سوره مبارکه نور-آیه31***
و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بىنیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مىدارند معلوم گردد اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید(31)
از این آیه شریفه چندین نکته استخراج میشود:
1-زنان نیز مانند مردان باید بر نگاه های خود کنترل داشته باشند و چشم چرانی نکنند.
2-منظور از جمله إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا اینست که زن میبایست بجز چهره و دستانش تا مچ بقیه بدن خود را بپوشاند .
3-و در جمله وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ به زنان این نکته را گوشزد میکند که باید پوششی استفاده کنند تا گریبانشان را نیز بپوشاند .
4-و در ادامه این آیه شریفه خداوند متعال 12 گروه از کسانی را نام برده است که زنان مسلمان اجازه دارند در حضور آنها پوشش ذکر شده در فوق را نداشته باشند.
زیبایی سرمایه زن است و میل به خودنمایی در ذات اوست ولی نباید این میل به خودنمایی باعث شود زنان از فرمان خداوند متعال سرپیچی کنند؛ زن زیباییهایش را تنها باید به همسرش اختصاص دهد.
مردان نیز باید همسران خود را تشویق به حفظ حجاب و پوشش مناسب کنند و آنها را منع کنند از رفتارها و کارهایی که باعث جذب نگاه نامحرمان به سمت آنها میشود .زن و مرد با پیمان عقدی که با یکدیگر میبندند در زندگی یکدیگر شریک میشوند و این شراکت تنها در مادیات خلاصه نمیشود بلکه بعد اصلی و عرفانی آن پیشرفت و شراکت در معنویات است .مرد و زن باید با تذکرهای بجا و البته مودبانه در پیشرفت و تعالی جهت رسیدن به رضای پروردگار به یکدیگر یاری رسانند. که متاسفانه عده ای از مردان از انجام این وظیفه مهم سرباز میزنند و اینگونه است که معنویات از زندگیشان رخت بر میبندد و در حصار مادیات اسیر میگردند.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) میفرمایند: اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَی اِمرَأَةٍ ذَاتِ بَعلٍ مَلَأَت عَینَهَا مِن غَیرِ زَوجِهَا أَو غَیرِ ذِی مَحرَمٍ مِنهَا، فَإِنَّهَا إِن فَعَلَت ذَلِک أَحبَطَ اللهُ کلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ ….
زن شوهر داری که مرد بیگانه ای غیر از همسر و یا محرم هایش، چشمش را پر کرده باشد، مورد خشم شدید خدای عزوجل است؛ زیرا که اگر چنین باشد خداوند همه اعمال او را باطل گرداند و اگر به شوهر خود خیانت ورزد، بر خداست که او را بعد از عذاب دادن در قبر به آتش دوزخ بسوزاند.(1)
از حدیث فوق و آیه ذکر شده (سوره نور آیه31) به این نتیجه میرسیم که هر عمل و رفتار زنان که باعث تحریک و جلب نامحرمان بشود از سوی پروردگار متعال و ائمه علیهم السلام منع گردیده و بر زنان مسلمه حرام گردیده است.
خداوند نعمات فراوانی به انسان عطا فرموده است و وظیفه ما انسانها در قبال این نعمات اینست که همیشه جنبه الهی و خدایی این نعمات را در فکر و نظر داشته باشیم.زیبایی و حس زیبایی دوستی یکی از نعمتهای بیشمار پروردگار است که میبایست جنبه خدایی آن که پوشش و حفظ پاکدامنی است را مد نظر قرار دهیم.پس در حفظ عفت و پاکدامنی باید هم درونمان را از هوسرانی مبرا و پاک سازیم و هم برونمان(ظاهر) را محیای حفظ پاکدامنی و عفت گردانیم.
زن مسلمان نزد خداوند متعال از شان و منزلت بالایی برخوردار است و حجاب ناقص درخور منزلت والای اونیست.زن مسلمان پاکدامن و عفیف است و این افتخاریست که به تمام جهانیان نشانش میدهد.
پینوشت:
1- بحار الأنوار، ج 76، ص 366
لطفا در هنگام کپی برداری منبع ذکر گردد: http://shaygan.parsiblog.com شایگان
در جای جای قرآن کریم و سخنان گهر بار حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه (علیهم السلام) بر امر ازدواج سفارش و تاکید فراوان شده است .اما امروزه به دلیل پاره ای از مسائل اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی عده ای از جوانان از انجام این امر مقدس و پسندیده که ضامن تعالی جسم و روح آدمی است سرباز میزنند،دلائلی که بعضا واهی است و آنها را از حسنات و برکات این سنت مقدس و حسنه دور نگاه میدارد.لذا میبایست مسیر برای جوانان هموار شود و شرایط بگونه ای برای آنها مهیا گردد که فارغ از آداب و رسوم خرافی و تشریفات دست و پا گیر به امر ازدواج بپردازند.جهت اشاعه و رواج فرهنگ ازدواج اسلامی میبایست در وهله اول خانواده ها و سپس پژو هشگران علوم فقهی و دینی و در کل اهالی فرهنگی اهتمامی بیشتر مبذول دارند.
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِی***سوره مبارکه شعراء-آیه7***
مگر در زمین ننگریسته اند که چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زیبا رویانیدهایم
به نوعی ازدواج یک امر فراگیر در عالم است،یعنی ازدواج مختص به انسانها نیست و بین همه موجودات و مخلوقات خداوند حتی موجودات بیجان(جمادات) به نوعی ازدواج وجود دارد که از نشانه های الهی و وسیله ای برای تعالی و کمال در تمام هستی است.
بر ای مثال یکی از دانشمندان معروف و سرشناس سوئدی که در زمینه گیاه شناسی فعالیت داشته است موفق به کشف این موضوع شده که زوجیت قانونی طبیعی در گیاهان است و گیاهان نیز از طریق ترکیب نطفه نر و ماده تولید مثل میکنند، اما قرن ها پیش از این دانشمند ،خداوند در قرآن کریم و در آیات متعدد به مسأله زوجیت در دنیای گیاهان اشاره داشته اند و حتی در مورد وجود زوجیت در میان تمامی موجودات سخن گفته اند.
وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ***سوره مبارکه ذاریات-آیه49***
و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده] آفریدیم امید که شما عبرت گیرید(49)
در جهان امروز از دیدگاه علمی نیز ثابت گردیده که کوچکترین ذره هر موجودی در هستی، که اتم نام دارد از دو جزء تشکیل شده است که یک جزء بار الکتریسته منفی (الکترون) و دیگری بار الکتریسته مثبت(پروتون) دارد.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ***سوره مبارکه روم-آیه21***
و از نشانههاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مىاندیشند قطعا نشانه هایى است(21)
خداوند متعال در این آیه با قاطعیت تمام ،انسانها ،چه زن و چه مرد را از یک نهاد و سرشت دانسته و به انسانها متذکر میشوند که حقوق مرد و زن یکسان است و زن انسانی حقیرتر نسبت به مرد نیست ، بلکه همجنس اوست.
وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ***سوره مبارکه نور-آیه32***
بیهمسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بىنیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست(32)
در آیه فوق خداوند متعال تمامی مردم را خطاب قرار میدهند و امر میفرمایند که هر کمکی از هرکسی بر میاید حال چه کمک مالی ،چه وساطت و یا فراهم کردن کسب و کار برای بی همسران آنها را از نعمت همسر بهره مندکنند و حتما توجه و هدف این آیه به این موضوع معطوف میشود که امر ازدواج و تحقق یافتن آن گامی است موثر در حفاظت از عفت جامعه که این موضوع به نفع تمامی افراد جامعه میباشد.
هر قدمی که انسان در راه ازدواج بردارد و هر کلمه ای که درباره اش بزبان جاری سازد،با ثواب یکسال عبادت که شبها با قیام و عبادت به سر آید و روزها با روزه، برابر است و این ثواب در کارنامه اعمالش ثبت میگردد.(1)
نکته ای دیگر که در آیه فوق خداوند متعال به آن اشاره فرموده اند اینست که فقر و تنگدستی مانعی برای ازدواج کردن نیست و خداوند فقیران را با فضل و کرم خود بی نیاز میکند و این نکته که امر مقدس ازدواج خود باعث غنی و بی نیازیت و ترک ان بدلیل ترس ازمسائل اقتصادی و فقر سوءأ ظن بردن نسبت به خداوند کریم و بخشنده است.
اهمیت ازدواج تا حدی است که حضرت علی (علیه السلام) در حدیثی میفرمایند:از بهترین شفاعتها اینست که برای امر ازدواج بین دونفر میانجیگری کنی تا ازدواجشان انجام گیرد.(2)
در دین اسلام،تشکیل دادن خانواده که کوچکترین ارگان اجتماعی در جامعه است از بهترین سنتها ی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)تعبیر شده است که عمل نکردن به آن ،پشت کردن به آیین اسلام و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند:
ما بَنی فی الإسلامِ بناءٌ أحَبٌّ الی الله عزوجل و أعَزَّ مِنَ التّزویج."در اسلام، در پیشگاه خدا بنایی برپا نشده که محبوبتر و عزیزتر از بنای ازدواج باشد. "
با کمی توجه و تامل در آیات قرآن کریم به این موضوع پی میبریم که عمل کردن به امر ازدواج با توجه به تاکیدات مکرری که در قرآن آمده است ؛در نتیجه سلامت روحی اجتماع را در پی خواهد داشت و عفت جامعه اینگونه است که محقق میگردد.
پینوشت:
1-حرّ عاملی-جلد14-ص27
2-مکارم شیرازی-1382-جلد 4-ص 293
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلًا***سوره مبارکه نساء-آیه171 ***
اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سهگانه است باز ایستید که براى شما بهتر است خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است(171)
خداوند متعال از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) میخواهند که به اهل کتاب گوشزد کنند که در دین خود دچار غلو و افراط نشوند،زیرا اهل کتاب و بخصوص نصاریها به این افراطی گریها عقیده زیادی داشتند .
کتابی آسمانیست که در آن دینی که از طرف خداوند نازل شده است و احکام آنرا بیان دارد اما این کتاب باید بگونه ای باشد که در وهله اول عرضه کننده توحید بر پیروانش باشد و شریکی برای خداوند نداند و شریک را از خداوند واحد نفی کند،دینی که به نفی خدایان دروغین و بتها بپردازد و مردم را از پرستش اینگونه خدایان نهی کند.خصوصیاتی که در دین و آئین یهود و نصاری وجود ندارد زیرا این دو قوم برای خداوند واحد ،شریک قائل شدند ،بخصوص نصاریها که شناعت و فضاحتشان از یهودیان بیشتر است.
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ***سوره مبارکه مائده-آِیه77***
گو اى اهل کتاب در دین خود بناحق گزافه گویى نکنید و از پى هوسهاى گروهى که پیش از این گمراه گشتند و بسیارى [از مردم] را گمراه کردند و [خود] از راه راست منحرف شدند نروید(77)
غلو یهود این بود که میگفتند عزیر فرزند خداوند است.پس چون منشا غلو و افراط پیروی کردن از هوی و هوس است ،خداوند متعال در سوره مبارکه مائده-آِیه77 خطاب به اهل کتاب(یهودیان)میفرمایند از هوی و هوسی که پیشینیان شما گرفتارش شده و به انحراف کشیده شدند پیروی مکنید.
در قر آن کریم به آیات جالبی بر میخوریم که مصداقهای بارز آنرا در زندگی روزمره امان تجربه کرده ایم(گر چه تمامی آیات قرآن کریم در زندگی ما انسانها مصداق و کاربرد دارند).در دو آیه بالا خداوند از کسانی صحبت به میان آورده اند که گزافه گوییها و غلوهایی در دینداری و انتقال آن به دیگران انجام داده و میدهند.مانند صفات خارق العاده و معجزه واری که به انسانهای مختلف نسبت میدهند .شاید درنگاه اول و دید سطحی این غلوها تاثیر چندانی در روی دین نداشته باشند اما متاسفانه در دراز مدت میتواند تاثیرات قابل توجهی بر روی اعتقادات عده ای داشته باشد.
به وضوح خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دستور میفرمایند که مردم را به این دعوت کنند که در دین خود از غلو وافراط پرهیز کنند.غلو در دین باعث ویرانی اساس و پایه دین (توحید و خدا پرستی) میشود و به همین دلیل اسلام در اینباره بسیار سختگیرانه عمل میکند تا جایی که در کتب فقه و عقاید غلو کنندگان(غلات)، در گروه بدترین کفار قرار گرفته اند.(1)
در دین اسلام نیز بمانند دیگر ادیان این آفت خطرناک گاهی نفوذ کرده و باعث انحرافاتی شده است.
اولین غلو ها در اسلام زمانی آغاز شد که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) رحلت فرمودند.در ادوار مختلف گروه هایی سعی بر این داشته اند تا تفکرات غالیانه و افراطی را در بین مسلمانان رواج دهند و هدف ایشان این بوده است که امتیازات و خصوصیات فوق بشری و خارق العاده ای را به رهبران دینی ،سیاسی و مذهبی خود نسبت دهند.
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَمُنُّ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ***سوره مبارکه ابراهیم-آیه11***
پیامبرانشان به آنان گفتند ما جز بشرى مثل شما نیستیم ولى خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت مىنهد و ما را نرسد که جز به اذن خدا براى شما حجتى بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند(11)
إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ***سوره مبارکه آل عمران-آیه59***
در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید سپس بدو گفت باش پس وجود یافت(59)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا***سوره مبارکه کهف-آیه110***
گو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد(110)
خداوند در قرآن کریم بارها به این نکته اشاره کرده است که پیامبران و فرستادگان او ،مخلوقات او هستند و همه آدمیان به یک شکل آفریده و خلق شده اند.
پیامبران و ائمه (علیهم السلام) بر مخلوق بودن خود تاکید داشته اند :
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند :
ما بندگان و مخلوق و مربوب خداوند هستیم. به امر او منقاد می گردیم و به نهی وی منزجر می شویم.(2)
در عصر حاضر نیز گاهی غلوهایی در دین صورت میپذیرد،به مثالهایی از این دست میپردازیم:
در صحرای عربستان اکتشافگران و دانشمندان بقایای اسکلت انسانی عظیم الجسه را کشف کرده اند که معتقدند این اسکلت متعلق به یکی از افراد قوم عاد است که در آیات قرآن کریم ذکر شده است.
اما در واقعیت این یک مطلب کذب و دروغین است.این یک عکس دستکاری شده توسط نرم افزار فتوشاپ است که منبع آن سایت Worth1000است که در زمینه مسابقات عکسهای ساخته شده با فتوشاپ فعالیتهایی صورت میدهد و این عکش جهت شرکت در این مسابقات طراحی شده است.(بر روی تصاویر کلیک کنید و اطلاعات بیشتری بدست آورید)
ادعا شده است در باغی در کشور آلمان تنه و شاخه درختان به شکل زیر در آمده است و تعداد زیادی به این دلیل مسلمان شده اند.
این عکس متعلق به یک هنرمند است که در مصر زندگی میکند و به شغل طبابت میپردازد.
از عوالی که باعث میشود شیطان در وجود انسان رخنه کند و بر او مسلط و چیره گردد و او را گرفتار عذاب الهی کند ،غلو و گزافه گویی در دین است.
پینوشت:
1-بحارالانوار، ج 25-ص 265.
2- سائل الشیعة، گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج 4، ص 302، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، قم، 1409 ه ق.
قرآن کریم کلامی است و حیانی بدین معنا که کلامی مستقیم از طرف خداوند حکیم و دانا است که توسط رسولش به زبان عربی بر انسان نمازل شده است.
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ***سوره مبارکه نمل-آیه6***
و حقا تو قرآن را از سوى حکیمى دانا دریافت مىدارى(6)
قرآن کریم اگر چه به زبان عربی است اما تفصیلی است از جانب خداوند حکیم و خبیر که توسط فرشتگان الهی به زبان عربی مبین ،بر قلب حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)نازل گردیده است.
وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِی(192)نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ(193)عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ(194)بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ(195)***سوره مبارکه شعراء-آیات192الی195***
و راستى که این [قرآن] وحى پروردگار جهانیان است(192)روح الامین آن را بر دلت نازل کرد(193)تا از [جمله] هشداردهندگان باشى(194)به زبان عربى روشن(195)
قرآن کریم محصول تجربیات انسانی و یا حاصل تفکر و تامل و تدبیر اندیشی بشری نیست که آنرا به زبان عربی ترجمه کرده باشند ؛قرآن کریم کلام و متنی الهی است که از جانب خداوند نقل شده است.
در واقع زبان عربی که زبان مادری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)بود بعنوان وسیله و مجرای نزول کلام حقّ پروردگار یکتاست.
فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ***سوره مبارکه دخان-آیه58***
در حقیقت [قرآن] را بر زبان تو آسان گردانیدیم امید که پند پذیرند(58)
و حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فقط آن چیزی که بر قلبش خوانده میشد بر دیگران عرضه میداشت،بدون اینکه حتی کلمه ای بر آن بیافزاید یا از آن بکاهد.
لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ(16)إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ(17)فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ(18)ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ(19)***سوره مبارکه قیامة-آیات 16الی19***
زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حرکت مده(16)چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست(17)پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروى کن(18)سپس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست(19)
این معجزه الهی حقایق هستی را برای انسان آشکار میسازد و تمام خصوصیات و رفتارهای انسانی را وصف و از حقایق رفتار و کردار و واکنشهای انسانی خبر میدهد.هم راه سعادتمندی و رسیدن به کمال در دنیا و آخرت را برای انسان روشن میکند و هم زبان به انتقاد و شکایت نسبت به انسانهایی میگشاید که راه باطل و گمراهی را درپیش گرفته اند و یا با کردار خود راه هدایت و حق را بر دیگر افراد میبندند.
از دیدگاه قرآن کریم جغرافیای هستی به ابعاد طبیعی و دنیایی آن محدود نمیگردد،بلکه بیانگر این واقعیت است که زندگی در دنیا و عالم طبیعت تنها قسمتی کوچک از جغرافیای هستی است و ابعاد ملکوتی و معنویت عالم است که جغرافیای هستی را بصورت حقیقی و واقعی نمایانگر است.
از نگاه قرآن کریم ،هر گونه تفسیر که ابعاد معنوی هستی را مد نظر قرار نداده و ابعاد غیر طبیعی را انکار کند در شناخت حقیقت راهی از پیش نبرده و در واقع از شناخت حقیقی و واقعی جهان محروم میماند.
از نگاه قرآن کریم جامعه با مشیت و اراده خداوند و بنا بر اراده و خواست آدمی شکل میگیرد.
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ***سوره مبارکه رعد-آیه11***
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشتسرش پاسدارى مىکنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود(11)
در طول تاریخ در جوامعی قسط و عدل جای خود را به ظلم و کنش های مجرمانه داده است و خداوند رسولانش را برای برقراری قسط و عدالت اجتماعی فرستاده است.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ***شوره مبارکه حدید -آیه25***
به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مىکند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است(25)
هر جامعه ای از قانونی مخصوص به خود بهره میبرد که خداوند در قرآن کریم از آن به نام سنت الهی یاد میکند.
اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا***سوره مبارکه فاطر-آیه43***
[انگیزه] این کارشان فقط گردنکشى در [روى] زمین و نیرنگ زشت بود و نیرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگیرد پس آیا جز سنت [و سرنوشتشوم] پیشینیان را انتظار مىبرند و هرگز براى سنت خدا دگرگونى نخواهى یافت(43)
و اما سنتهایی که قرآن از آنها یاد کرده است عبارتند از:
1-سنت امتحان الهی(ابتلای الهی):
انسان با اراده و اختیاری که دارد نظامهای اجتماعی را شکل میدهد و با توجه به همین اراده و اختیار است که مورد آزمایش و امتحان قرار میگیرد و قرآن کریم آین آزمایش و امتحانات را از هدفهای آفرینش ذکر میکند.
وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّکُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِی***سوره مبارکه هود-آیه7***
و اوست کسى که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید و اگر بگویى شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد قطعا کسانى که کافر شدهاند خواهند گفت این [ادعا] جز سحرى آشکار نیست(7)
و امتحان الهی گاهی به سختیها و گاهی به نعمتهاست.
2-سنت آغاز و پایان امتها(ظهور و سقوط امتها):
قرآن کریم اشاره به این دارد که هر امتی پس از ظهور و تشکیل پس از مدتی معین سقوط خواهد کرد و هیچ امتی پایدار نمیماند.
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ***سوره مبارکهاعراف-آیه34***
و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مىتوانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پیش.(34)
3-سنت فرستادن رسولان(ارسال پیامبران الهی):
تمامی جوامع از وحی الهی بهره مند هستند و خداوند متعال در آیات متعددی از این سنت الهی یاد میکنند
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ***سوره مبارکه یونس-آیه47***
و هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود(47)
سنتهای دیگری نیز در قرآن کریم از آنها یاد شده است که عبارتند از:
سنت استدراج و مکر،سنت پیروزی حق علیه باطل،سنت مجازات.
نویسندگان فرنگی بارها در مکتوبات خود ذکر کرده اند که ایرانیان متوسط هوش بالایی دارند و با تکیه بر همین توان ذهنی تولیدات و دستاوردهای ملل دیگر را با انجام تغییراتی در آنها به سود خود به تولید و بهره برداری میرسانند.
شاید یکی از مثالهای بارز برای تایید کردن دیدگاه فوق شیوه رانندگی ما ایرانیان باشد،بدین صورت که ما وسیله ای غربی به اسم خودرو را با فرهنگ و روحیه خود اجین ساخته ایم که برونداد آن شیوه رانندگی ایرانی شده است.
ایرانیها از زمانهای دور با صفاتی چون میهمان نوازی و خونگرمی و تولید کالاهایی چون زعفران،پسته ،فرش و ... نام آور بوده اندکه در سنوات اخیر خصوصیت بارز دیگری به فهرست صفات ایرانیان افزون گردیده که روش منحصر به فرد ایرانیان در امر رانندگی است ،بطوریکه غیر ایرانیهایی که به کشورمان عزیمت میکنند پس از بازگشتن به وطن خویش در بازگو کردن خاطرات سفر به کشور ایران ،چیزی که هرگز فراموششان نمیشود و در خاطرشان باقی مانده است طرز رانندگی ایرانیان است.از موتور سواران نترس و بی باکی که با سرعتی سرسام آور بمانند بدلکاران حرفه ای فیلمهای هالیوود یا نفرات برتر مسابقات موتور سواری جهانی البته بدون رعایت حداقل نکات ایمنی(کلاه ایمنی) از بین خودروها با حرکات موزون در حرکتند یا رانندگانی که درست برعکس تابلوها و علائم رانندگی در ایران عمل میکنند و توجهی به حقوق یکدیگر ندارند صحبت میکنند.
و موارد بسیار دیگر که بیانگر این موضوع است که رانندگی ایرانیان به توجه و اصلاح بنیادی نیازمند است تا آسیبها و صدمات اجتماعی ،روحی ،جانی و مالی مرتبط با این معضل اجتماعی به حداقل ممکن برسد.
بر اساس آمار رسمی مرکز تحقیقات پزشک قانونی ایران درسال 1390تعداد 20هزارو 68نفر در اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست داده اند.گرچه این آمار نسبت به سال گذشته آن(1389)تعداد 3هزارو 181 نفر کاهش یافته است،اما همچنان یکی از معضلات بزرگ کشورمان است.این تعداد مرگ و میر در اثر تصادفات رانندگی در میان کشورهای عضو سازمان ملل متحد ،آماری بی نظیر است و این یعنی مقام اول در مرگ و میر تصادفات در میان کشورهای عضو سازمان ملل متحد.
از خبرهای داغ و دسته اول خبرگزاریهای بزرگ جهان گزارش وقوع تصادفات عجیب و غریب با مرگ و میر زیاد در ایران است و گاهی این خبرگزاریها وضعیت رانندگی ایرانیان را به دیگر مسائل اجتماعی ایران تعمیم داده و از آن بعنوان برداشتی کلی از روحیات و وضعیت اجتماعی ایران استفاده میکنند.
آمارها بیانگر این موضوع است که متوسط تلفات جاده ای سالیانه در کشورمان از میانگین افراد کشته شده در جنگ تحمیلی فراتر است و این عمق فاجعه را نشان میدهد،بنابراین میتوان گفت شیوه رانندگی در ایران یک ناهنجاری بزرگ است.
در ظاهر این ناهنجاری باعث ضررهای مالی و جانی بسیاری میشود اما در پشت پرده داستان بسیار پیچیده تری جریان دارد .اضطراب ،ترس،آزردگیهای روحی و روانی،دردهای فیزیکی ناشی از جراحات تصادفات رانندگی،فقدان و رنج از دست دادن نزدیکان و عزیزان که تاثیرات پایدار و غیر قابل جبرانی در جامعه بر جای میگذارد.
زمانی در یک اجتماع رفتاری بعنوان ناهنجاری شناخته میشود که از سوی اکثریت افراد رفتاری ناپسند و زشت و قبیح قلمداد شودو این زمانی ممکن است که مردم یک جامعه بتوانند نابهنجاری را از رفتار بهنجار تشخیص دهند .مردم ایران خود از وضعیت رانندگی در ایران خسته شده اند و از وضعیت بوجود آمده نگران و سرخورده شده اند و به این نتیجه رسیده اند که شرایط موجود میبایست تغییر کند.
یکی از پدیده های جالبی که در جوار تصادفات بوجود آمده در ایران رواج یافته است،جمع شدن مردم در مکان وقوع حادثه رانندگی است که مردم با بحثهای کارشناسانه و فنی خود بدرستی میتوانند فرد مقصر را شناسایی کنند اما نکته اینجاست که تنها این موضوع در تشخیص فرد مقصر در تصادف بکار میرود نه در امر رعایت کردن قوانین رانندگی و جالبتر اینکه عده ای از رانندگان که مسلط بر اصول فنی رانندگی و مقررات تصادفات هستند ترفندهایی جهت اینکه صحنه تصادف را به نفع خود رقم بزنند بکار میبرند که در نوع خود بی نظیر است.
متاسفانه در کشور عزیزمان ایران شیوه رانندگی به نمادی از روحیه و شخصیت مردم تبدیل شده است و عبور از چراغ قرمز ،عدم زدن چراغ راهنما،توقف ممنوع،دنده عقب در بزرگراه ها ،ورود ممنوع رفتن و عدم رعایت حق تقدم (نه بمنظور آسیب رساندن به دیگران بلکه به منظور صرفه جویی در وقت و هزینه) رواجی چشمگیر داشته و اینگونه به نظر میرسد که اصول و قواعد راهنمایی و رانندگی در بین افراد جامعه درست و صحیح جا نیفتاده یا به بیانی دیگر نهادینه نشده است.
در این لینک میتوانید آماری از تلفات جانی تصادفات رانندگی در سال 1390 را مشاهده فرمائید.
در قرآن کریم ،خداوند متعال دوران جوانی انسان را فرصتی استثنایی برای انسان میداند و این موضوع بارها با مضامین و تعاریف متعدد در آیات قرآن مطرح شده است .
برای مثال در بحث آسیب پذیری جوانان قرآن کریم اینگونه این آسیب پذیری را مطرح میکند:
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا ***سوره مبارکه کهف-آیه 74***
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را کشت [موسى به او ] گفت آیا شخص بىگناهى را بدون اینکه کسى را به قتل رسانده باشد کشتى واقعا کار ناپسندى مرتکب شدى.
اقدامی که معلم و همراه حضرت موسی(علیه السلام) جوانی که تهدیدی برای والدین خود محسوب میشد را نابود ساخت ؛نشان از این موضوع دارد که جوانان در معرض آسیب قرار دارند.
معلم حضرت موسی(علیه السلام) پس از نابودی آن جوان ،اقدام خود را اینگونه توضیح میدهد:
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ***سوره مبارکه کهف-آیه80***
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشد.
نمونه ای دیگر در قرآن کریم که آسیب پذیری جوانان را بیانگر است ،داستان فرزند حضرت نوح (علیه السلام) و نابودی او پس از مخالفت با پدرش است.(کلمه بُنَىّ به تعبیری بمعنای جوان آمده است)
در روایتی سیره و سنت قوم نوح اینگونه بوده است که زمانی فرزندانشان به سنین جوانی میرسیدند به آنها آموزش میداده اند که از حضرت نوح (علیه السلام) پیروی نکنند و به مخالفت با او بپردازند.
کان الرجل منهم یأتى بابنه و هو صغیر فیقفه على رأس نوح فیقول یا بنى ان بقیت بعدى فلا تطیعن هذا المجنون(1)
سیره هر مردى از قوم نوح این بود که پسرش را در خوردسالى می آورد بالاى سر نوح (علیه السلام )و مىگفت: اگر بعد از من زنده بودى، از این مرد دیوانه پیروى مکن
این موضوع چنان در بین قوم حضرت نوح(علیه السلام) رواج یافته بود که ایشان در مناجات خویش با خداوند متعال عرض میکردند:
إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا***سوره مبارکه نوح-آیه27***
چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مىکنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند.
و همین تبلیغات سوء علیه حضرت نوح (علیه السلام) باعث گردید ،کنعان پسر حضرت نوح (علیه السلام) نیز در سن جوانی با او به مخالفت بپردازد بطوری که حتی طوفانی با آن عظمت نتوانست او را وادار کند که با پدر خویش همراه شود.و اینگونه بود که پدر خویش را همراهی نکرد:
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَب مَّعَنَا وَلاَ تَکُن مَّعَ الْکَافِرِینَ(42)قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ(43)***سوره مبارکه هود-آیات 42 و43***
و آن [کشتى] ایشان را در میان موجى کوهآسا مىبرد و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد اى پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش(42)گفت به زودى به کوهى پناه مىجویم که مرا از آب در امان نگاه مىدارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارندهاى نیست مگر کسى که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرقشدگان گردید(43)
و اما موردی دیگر در قرآن که اشاره به دوران جوانی دارد مربوط به ماجرای حضرت ابراهیم(علیه السلام) و بت شکنی او در دوران جوانی است.
وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ(51)إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ(52)***سوره مبارکه انبیاء-آیات 51و52***
و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم(51)آنگاه که به پدر خود و قومش گفت این مجسمه هایى که شما ملازم آنها شدهاید چیستند(52)
فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ(58)قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِی(59)قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ(60)***سوره مبارکه انبیاء-آیات58 الی60***
پس آنها را (بتها)جز بزرگترشان را ریز ریز کرد باشد که ایشان به سراغ آن بروند(58)گفتند چه کسى با خدایان ما چنین [معاملهاى] کرده که او واقعا از ستمکاران است(59)گفتند شنیدیم جوانى از آنها [به بدى] یاد مىکرد که به او ابراهیم گفته مىشود(60)
داستانی دیگر در قرآن کریم که اشاره به دوران نوجوانی دارد،داستان حضرت اسماعیل(علیه السلام) و قدم نهادن او در مسیر ماموریتی که خداوند به پدر بزرگوارشان حضرت ابراهیم(علیه السلام)داده بودند.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ(101)فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ(102)فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ(103)وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ(104)قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِی(105)***سوره مبارکه صافات-آیات 101 الی105***
پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم(101)و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مىبینم که تو را سر مىبرم پس ببین چه به نظرت مىآید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت(102)پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند(103)او را ندا دادیم که اى ابراهیم(104)رؤیا[ى خود] را حقیقت بخشیدى ما نیکوکاران را چنین پاداش مىدهیم(105)
همچنین خداوند در قرآن کریم میفرمایند که در دوران جوانی به حضرت یوسف(علیه السلام) حکمت و علمی عظیم بخشیده اند و او در پناه خداوند متعال از امتحانی که در آن قرار گرفته بود سربلند بیرون آمد.
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِی(22)وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(23)وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(24)***سوره مبارکه یوسف-آیات22 الی24***
و چون به حد رشد رسید او را حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش مىدهیم(22)و آن [بانو] که وى در خانهاش بود خواست از او کام گیرد و درها را [پیاپى] چفت کرد و گفت بیا که از آن توام [یوسف] گفت پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نیکو داده است قطعا ستمکاران رستگار نمىشوند(23)و در حقیقت [آن زن] آهنگ وى کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او مىکرد چنین [کردیم] تا بدى و زشتکارى را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود(24)
پس از اینکه حضرت موسی(علیه السلام) از طرف خداوند به رسالت و پیامبری مبعوث شدند و زمانی که به مصر بازگشتند ،به دعوت مردم به دین و مبارزه با ظلم فرعونیان پرداخت که مورد حمایت و استقبال جوانان قرار گرفت و از قوم بنی اسرائیل تنها همان جوانان بودند که با او همراه شدند.
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ***سوره مبارکه یونس-آیه83***
سرانجام کسى به موسى ایمان نیاورد مگر جوانانی از قوم وى در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند و در حقیقت فرعون در آن سرزمین برترىجوى و از اسرافکاران بود(83)
در تمامی موارد ذکر شده در متن فوق به نوعی رابطه بین دوران جوانی و پای بند بودن به ارزشهای والای انسانی و دوری از گرایشهای باطل مطرح گردیده است و دلیل قطعی آن این موضوع است که در این دوران از زندگی آدمی،انسان گرایشی قوی به موارد ذکر دارد و باید آنرا پاس داشت.
خداوند در قرآن کریم علاوه بر اینکه داستانها و گزارشهایی در مورد فصل جوانی مطرح کرده اند ،از رفتارها و احساسات این دوران نیز سخن گفته اند،چنانچه تعابری از قبیل دوران قوت و شدت ،دورانی که مابین دودوره ضعف و ناتوانی قرار گرفته و انسان در این دوران قوت و توان تمایل دارد که در مسیر آرزوها و آرمانهای ارزشمند و رسیدن به ارزشهای والای انسانی گام بردارد.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ***سوره مبارکه روم-آیه54***
خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید آنگاه پس از ناتوانى قوت بخشید سپس بعد از قوت ناتوانى و پیرى داد هر چه بخواهد مىآفریند و هموست داناى توانا(54)
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ***سوره مبارکه حج-آیه5***
اى مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شکید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریدهایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده مىکنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مىدهیم آنگاه شما را [به صورت] کودک برون مىآوریم سپس [حیات شما را ادامه مىدهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخى از شما [زودرس] مىمیرد و برخى از شما به غایت پیرى مىرسد به گونهاى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمىداند و زمین را خشکیده مىبینى و[لى] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمىآید و نمو مىکند و از هر نوع [رستنیهاى] نیکو مىرویاند(5)
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ***سوره مبارکه یس-آیه68***
و هر که را عمر دراز دهیم او را [از نظر] خلقت فروکاسته [و شکسته] گردانیم آیا نمى اندیشند(68)
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ***سوره مبارکه غافر-آیه67***
او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید سپس از نطفهاى آنگاه از علقهاى و بعد شما را [به صورت] کودکى برمىآورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسى است که مرگ پیشرس مىیابد و تا [بالاخره] به مدتى که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید(67)
وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِی***سوره مبارکه احقاف-آیه15***
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مىگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گویم و کار شایستهاى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم(15)
مطمئنا منظور از دورانی از زندگی انسان که به شدت و قوت دست پیدا میکند،زمانیست که کودکیش را گذرانده و هنوز به دوران پیری و کهولت نرسیده است ولی در مورد آغاز و پایان این دوران و مدتی که بطول می انجامد اختلاف نظر جدی بین پژوهشگران در حوزه های فقه،تفسیر،لغت و روان شناسی وجود دارد.
خداوند در قرآن کریم میفرمایند هنگامی که یتیم به شدت و نیرومندی رسید اجازه دخل و تصرف در اموال خود را دارد ضمن اینکه نیرومندی را در رسیدن به رشد و بلوغ تفسیر کرده اند:
وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ***سوره مبارکه انعام-آیه152***
و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمىکنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید(152)
لاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا***سوره مبارکه اسراء-آیه34***
و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک مشوید تا به رشد برسد و به پیمان [خود] وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد(34)
وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن یَکْبَرُواْ وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَیْهِمْ وَکَفَى بِاللّهِ حَسِیبًا***سوره مبارکه نساء-آیه6***
و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به [سن] زناشویى برسند پس اگر در ایشان رشد [فکرى] یافتید اموالشان را به آنان رد کنید و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند به اسراف و شتاب مخورید و آن کس که توانگر است باید [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف [از آن] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید خداوند حسابرسى را کافى است(6)
این موضوع که معیار تکلیف ،بلوغ ذکر شده و اینکه از شرایط واجب شدن تکلیف ،خردورزی است بیانگر اینست که بلوغ همواره با خرد ورزی و رشد فکری و عقلی همراه است.
انسان در دوران جوانی علاقه شدیدی به افکار و ایده های نو دارد و آنرا وسیله ای برای مسلط شدن بر محیط و پیرامون خود میداند و این تمایلات جوانی در پیری تبدیل به مبارزه با نوخواهی و تسلط بر عادتها و سنتها و حس محافظه کاری میشود.
همچنین دوران جوانی را دوران سرمشق گیری و الگو برداری نیز نامیده اند که این الگو برداری با تعریف و تمجید شدید و گاهی افراطی فرد الگو همراه است.جوانان در بین طبقات مختلف اجتماعی از قبیل دانشمندان،نخبگان،هنرمندان،سیاستمداران به دنبال الگویی مناسب با روحیات و تفکرات خود هستند،آنها را با خود مقایسه کرده و سعی در الگو برداری و رنگ و لعاب گرفتن از آنها دارند که در واقع این الگو برداری یا قهرمان پرستی جوانان همان ارزش پرستی است.
در دوران بلوغ ارزشها بصورت سرمشقهایی برای انسان متجلی میشود و جوان سعی دارد به شکل و هیأت آنها درآید.جوانان اشخاص الگوی خود را بعنوان یک آرمان برای رسیدن به کمال میدانند. معلم و الگو میتواند در این دوره آنها را وادار کند که به ندای الهی و پاکان گوش فرا دهند.
در طول تاریخ همیشه قدرت طلبان سعی داشته اند که با فریب و نیرنگ و سخنان فریبنده نیروی جوانی را تحت سلطه خود داشته باشند که هنوز هم این غارتگری صورت میپذیرد.در صورتی که جوان الگویی نادرست جهت الگو برداری انتخاب کند و خود را با اهداف باطل(سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و...)مشغول سازد،مطمئنا ضربه سنگین و جبران ناپذیری بر او وارد خواهد شد که مسیر زندگیش را گاهی بکلی تغییر خواهد داد.
خداوند متعال در قرآن کریم الگوهای ناشناخته و نبایسته را به شدت رد میکند و مهر بطلانی برآنها میزند و تمامی مسلمین را در هر سن و سالی که باشند به الگو پذیری از رسول خدا،حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرا میخواند.حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز به پیروی از کلام خداوند به مسلمانان دستور میدهند که فرزندان خود را وادار کنند از ایشان و ائمه(علیهم السلام) الگو برداری کنند تا از الگوهای ناصحیح و ناروا در امان باشند
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا***سوره مبارکه احزاب-آیه21***
قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مىکند(21)
ادبّو اولادکم على ثلاث خصال حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائه القرآن فانّ حمله القرآن فى ظل اللَّه یوم لا ظل الا ظله مع انبیائه و اصفیائه(2)
فرزندان خود را با سه صفت تربیت کنید: با محبت پیامبرتان و محبت خاندان او و تلاوت قرآن. پس کسانى که بار قرآن را بر دوش مىکشد، روز قیامت همراه انبیاء و برگزیدگان خداوند، در سایه او که تنها سایه موجود مىباشد، قرار دارند.
پینوشت:
1- بحار الانوار، دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1403 ق، 287/11 و 299.
2-کنز العمال-456/16 حدیث 45409
اینترنت پدیده ای نوین است که در دنیای کنونی انسانها ،با پیامدهای منفی یا مثبتش روز به روز در حال گسترش و فراگیر شدن است.گرچه این شبکه وسیع جهانی جهت مصارف مثبت و پیشبرد وپیشرفت در علوم و اطلاع رسانی در سطح جهانی طراحی شده است اما با گسترش روز افزون این شبکه ، بعضا سوء استفاده های صورت میپذیرد که در صورت عدم توجه و بی موالاتی چه بسا منجر به از هم پاشیدن بنیاد خانواده ها گردد.
هر روزه شاهد برجسته سازیهای از سوی رسانه هاو صاحب نظران جهت معرفی و بهبود بخشیدن آثار مثبت شبکه جهانی اینترنت و همچنین فعالیتها،ایده ها و پیشنهاداتی جهت کاهش آثار منفی اینترنت هستیم.
در سطح کلان و بصورت کلی اینترنت آثار مثبتی از قبیل تجارت الکترونیک در عالم اقتصاد،کاهش بسیاری از هزینه ها در بعد اجتماعی ،سرعت در انتقال داده ها و اخبار و پیشرفت در تسلط به زبان جهانی انگلیسی در بعد اطلاع رسانی و فرهنگی و ... را در پی داشته است.
همچنین این شبکه گسترده در بهبود امنیت ملی کشورها و جوامع انسانی و ارتباط گسترده ای که بین سازمانها و موسسات و مشتریان مختلف و روابط خانوادگی تاثیر قابل ملاحظه و موثری داشته است.
اینترنت تاثیرات و نمودهای مختلفی در خانواده های مختلف داشته است بگونه ای که در جایی باعث بهبود بخشی و حتی احیای روابط بین اعضاء خانواده شده و در جایی بنیان خانواده ای را تخریب و باعث نابودی و از هم پاشیدگی آن شده است.
در جوامع امروزی اینترنت باعث گردیده است که نقش گفتگو بسیار کمرنگتر از گذشته شود بطوری که با گسترش رسانه های ارتباط جمعی ارتباطات میان افراد کاهش یافته و کمتر میبینیم که در ادارات ،سازمانها ،اجتماعات نزدیکان و دوستان و خانواده ها افراد با یکدیگر به گفتگو و تبادل نظر بپردازند و این عدم تمایل برای گفتگو میتواند زنگ خطری برای ارتباطات بین انسانها باشد.
در خانواده های امروز شاهد این ماجرا هستیم که فرد پس از بازگشت از محل کار یا تحصیل یا...به کانون خانواده بلافاصله به اتاق خویش رفته و مشغول کار با رایانه و اینترنت میشود و حتی وعده های غذایی و میان وعده های خود را بجای اینکه در کنار خانواده و با لذت میل کند با عجله پشت همان میز رایانه میل میکنند.
این کاهش گفتگوهای خانوادگی پیامدهای جبران ناپذیری را بدنبال دارد، از جمله میزان شناخت افراد خانواده نسبت به یکدیگر را کاسته و باعث بد بینیها و در نتیجه عدم اعتماد اعضاء خانواده نسبت به یکدیگر شده و اینگونه میشود که پس از مدتی این ارتباط ضعیف و بدبینانه باعث گوشه گیری(بخصوص نوجوانان و جوانان) و عدم رغبت به زندگی اجتماعی و ارتباط با خانواده میشود.
یکی از سوء استفاده ها و تهاجماتی که در شبکه جهانی اینترنت صورت گرفته است نشر تصاویر مستهجن و غیر اخلاقی (پورنوگراف)است که باعث شده است این تصاویر خلاف عفت عمومی به آسانی در دسترس کودکان و نوجوانان کنجکاو قرار بگیرد.
از طرف دیگر اینترنت بستری فراهم کرده است تا افرادی بصورت آشکار یا پنهانی مطالب موجود در وبلاگها یا سایتها را بدون ذکر منبع و کسب اجازه از آنها به غارت برده که با توسعه و معمول شدن آن موجب میشود روحیه عدم توجه به حقوق دیگران رواج پیدا کند و تجاوز به حقوق دیگران امری عادی و معمول گردد.
یکی از خصوصیات اینترنت اینست که باعث وابستگی افراد به خود میشود ،بدین معنی که پس از مدتی استفاده از آن ،این استفاده مستمر و مداوم شده و به اعتیاد اینترنتی تبدیل میشود پس لازم است که والدین حد و مرزها را در استفاده از اینترنت برای کودکان و فرزندانشان تعیین کنند و این مسئولیتی مهم و جدی است که به عهده والدین میباشد تا مدت و زمان استفاده فرزندانشان از اینترنت را مدیریت و سرپرستی کنند.
والدین باید به فرزندان خویش بیاموزند ،که حرمتهای خانوادگی و شخصی را نگه دارند و تصاویر خانوادگی و شخصی فقط و فقط مختص حریم خانواده است و نباید در معرض عموم قرار گیرد و همچنین فرزندان این آگاهی را پیدا کنند که تمام اطلاعات موجود در اینترنت قابل اعتماد و واقعی نیست و نباید به سایتها و وبگاه های ناشناخته وارد شوند و این نکته فراموش نشود که خود والدین باید آگاهی لازم در مورد مصرف اطلاعات شبکه اینترنت داشته باشند که این آگاهی باعث میشود روند بهره وری از اطلاعات اینترنت بهبود یابد.