سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان

در قرآن کریم ،خداوند متعال دوران جوانی انسان را فرصتی استثنایی برای انسان میداند و این موضوع  بارها با مضامین و تعاریف متعدد در آیات قرآن مطرح شده است .

برای مثال در بحث آسیب پذیری جوانان قرآن کریم اینگونه این آسیب پذیری را مطرح میکند:

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا  ***سوره مبارکه کهف-آیه 74***

پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را کشت [موسى به او ] گفت آیا شخص بى‏گناهى را بدون اینکه کسى را به قتل رسانده باشد کشتى واقعا کار ناپسندى مرتکب شدى.

اقدامی که معلم و همراه حضرت موسی(علیه السلام) جوانی که تهدیدی برای والدین خود محسوب میشد را نابود ساخت ؛نشان از این موضوع دارد که جوانان در معرض آسیب قرار دارند.

معلم حضرت موسی(علیه السلام) پس از نابودی آن جوان ،اقدام خود را اینگونه توضیح میدهد:

وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ***سوره مبارکه کهف-آیه80***

و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشد.

نمونه ای دیگر در قرآن کریم  که آسیب پذیری جوانان را بیانگر است ،داستان فرزند حضرت نوح (علیه السلام) و نابودی او پس از مخالفت با پدرش است.(کلمه بُنَىّ به تعبیری بمعنای جوان آمده است)

در روایتی سیره و سنت قوم نوح اینگونه بوده است که زمانی فرزندانشان به سنین جوانی میرسیدند به آنها آموزش میداده اند که از حضرت نوح (علیه السلام) پیروی نکنند و به مخالفت با او بپردازند.

کان الرجل منهم یأتى بابنه و هو صغیر فیقفه على رأس نوح فیقول یا بنى ان بقیت بعدى فلا تطیعن هذا المجنون(1)

سیره هر مردى از قوم نوح این بود که پسرش را در خوردسالى می آورد بالاى سر نوح (‏علیه السلام )و مى‏گفت: اگر بعد از من زنده بودى، از این مرد دیوانه پیروى مکن

 این موضوع چنان در بین قوم حضرت نوح(علیه السلام) رواج یافته بود که ایشان در مناجات خویش با خداوند متعال عرض میکردند:

إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا***سوره مبارکه نوح-آیه27***

چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى‏کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند.

و همین تبلیغات سوء علیه حضرت نوح (علیه السلام) باعث گردید ،کنعان پسر حضرت نوح (علیه السلام) نیز در سن جوانی با او به مخالفت بپردازد بطوری که حتی طوفانی با آن عظمت  نتوانست او را وادار کند که با پدر خویش همراه شود.و اینگونه بود که پدر خویش را همراهی نکرد:

وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَب مَّعَنَا وَلاَ تَکُن مَّعَ الْکَافِرِینَ(42)قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ(43)***سوره مبارکه هود-آیات 42 و43***

و آن [کشتى] ایشان را در میان موجى کوه‏آسا مى‏برد و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد اى پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش(42)گفت به زودى به کوهى پناه مى‏جویم که مرا از آب در امان نگاه مى‏دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده‏اى نیست مگر کسى که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرق‏شدگان گردید(43)

و اما موردی دیگر در قرآن که اشاره به دوران جوانی دارد مربوط به ماجرای حضرت ابراهیم(علیه السلام) و بت شکنی او در دوران جوانی است.

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ(51)إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ(52)***سوره مبارکه انبیاء-آیات 51و52***

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم(51)آنگاه که به پدر خود و قومش گفت این مجسمه‏ هایى که شما ملازم آنها شده‏اید چیستند(52)

فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ(58)قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِی(59)قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ(60)***سوره مبارکه انبیاء-آیات58 الی60***

پس آنها را (بتها)جز بزرگترشان را ریز ریز کرد باشد که ایشان به سراغ آن بروند(58)گفتند چه کسى با خدایان ما چنین [معامله‏اى] کرده که او واقعا از ستمکاران است(59)گفتند شنیدیم جوانى از آنها [به بدى] یاد مى‏کرد که به او ابراهیم گفته مى‏شود(60)

داستانی دیگر در قرآن کریم که اشاره به دوران نوجوانی دارد،داستان حضرت اسماعیل(علیه السلام) و قدم نهادن او در مسیر ماموریتی که خداوند به پدر بزرگوارشان حضرت ابراهیم(علیه السلام)داده بودند.

فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ(101)فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ(102)فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ(103)وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ(104)قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِی(105)***سوره مبارکه صافات-آیات 101 الی105***

پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم(101)و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مى‏بینم که تو را سر مى‏برم پس ببین چه به نظرت مى‏آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت(102)پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند(103)او را ندا دادیم که اى ابراهیم(104)رؤیا[ى خود] را حقیقت بخشیدى ما نیکوکاران را چنین پاداش مى‏دهیم(105)

همچنین خداوند در قرآن کریم میفرمایند که در دوران جوانی به حضرت یوسف(علیه السلام) حکمت و علمی عظیم بخشیده اند و او در پناه خداوند متعال از امتحانی که در آن قرار گرفته بود سربلند بیرون آمد.

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِی(22)وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(23)وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(24)***سوره مبارکه یوسف-آیات22 الی24***

و چون به حد رشد رسید او را حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش مى‏دهیم(22)و آن [بانو] که وى در خانه‏اش بود خواست از او کام گیرد و درها را [پیاپى] چفت کرد و گفت بیا که از آن توام [یوسف] گفت پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نیکو داده است قطعا ستمکاران رستگار نمى‏شوند(23)و در حقیقت [آن زن] آهنگ وى کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او مى‏کرد چنین [کردیم] تا بدى و زشتکارى را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود(24)

پس از اینکه حضرت موسی(علیه السلام) از طرف خداوند به رسالت و پیامبری  مبعوث شدند و زمانی که به مصر بازگشتند ،به دعوت مردم به دین و مبارزه با ظلم فرعونیان پرداخت که مورد حمایت و استقبال جوانان قرار گرفت و از  قوم بنی اسرائیل تنها همان جوانان بودند که با او همراه شدند.

فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ***سوره مبارکه یونس-آیه83***

سرانجام کسى به موسى ایمان نیاورد مگر جوانانی از قوم وى در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند و در حقیقت فرعون در آن سرزمین برترى‏جوى و از اسرافکاران بود(83)

در تمامی موارد ذکر شده در متن فوق به نوعی رابطه بین دوران جوانی و پای بند بودن به ارزشهای والای انسانی و دوری از گرایشهای باطل مطرح گردیده است و دلیل قطعی آن این موضوع است که در این دوران از زندگی آدمی،انسان گرایشی قوی به موارد ذکر دارد و باید آنرا پاس داشت.

خداوند در قرآن کریم علاوه بر اینکه داستانها و گزارشهایی در مورد فصل جوانی مطرح کرده اند ،از رفتارها و احساسات این دوران نیز سخن گفته اند،چنانچه تعابری از قبیل دوران قوت و شدت ،دورانی که مابین دودوره ضعف و ناتوانی قرار گرفته و انسان در این دوران قوت و توان تمایل دارد که  در مسیر آرزوها و آرمانهای ارزشمند و رسیدن به ارزشهای والای انسانی گام بردارد.

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ***سوره مبارکه روم-آیه54***

خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید آنگاه پس از ناتوانى قوت بخشید سپس بعد از قوت ناتوانى و پیرى داد هر چه بخواهد مى‏آفریند و هموست داناى توانا(54)

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ***سوره مبارکه حج-آیه5***

اى مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شکید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده‏ایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده مى‏کنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مى‏دهیم آنگاه شما را [به صورت] کودک برون مى‏آوریم سپس [حیات شما را ادامه مى‏دهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخى از شما [زودرس] مى‏میرد و برخى از شما به غایت پیرى مى‏رسد به گونه‏اى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمى‏داند و زمین را خشکیده مى‏بینى و[لى] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمى‏آید و نمو مى‏کند و از هر نوع [رستنیهاى] نیکو مى‏رویاند(5)

وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ***سوره مبارکه یس-آیه68***

و هر که را عمر دراز دهیم او را [از نظر] خلقت فروکاسته [و شکسته] گردانیم آیا نمى ‏اندیشند(68)

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ***سوره مبارکه غافر-آیه67***

او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید سپس از نطفه‏اى آنگاه از علقه‏اى و بعد شما را [به صورت] کودکى برمى‏آورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسى است که مرگ پیش‏رس مى‏یابد و تا [بالاخره] به مدتى که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید(67)

وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِی***سوره مبارکه احقاف-آیه15***

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گویم و کار شایسته‏اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذیرانم(15)

مطمئنا منظور از دورانی از زندگی انسان که به شدت و قوت دست پیدا میکند،زمانیست که کودکیش را گذرانده و هنوز به دوران پیری و کهولت نرسیده است ولی در مورد آغاز و پایان این دوران و مدتی که بطول می انجامد اختلاف نظر جدی بین پژوهشگران در حوزه های فقه،تفسیر،لغت و روان شناسی  وجود دارد.

جوان

خداوند در قرآن کریم میفرمایند  هنگامی که یتیم به شدت و نیرومندی رسید اجازه دخل و تصرف در اموال خود را دارد ضمن اینکه نیرومندی را در رسیدن به رشد و بلوغ تفسیر کرده اند:

وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ***سوره مبارکه انعام-آیه152***

و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى‏کنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید(152)

لاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا***سوره مبارکه اسراء-آیه34***

و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک مشوید تا به رشد برسد و به پیمان [خود] وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد(34)

وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن یَکْبَرُواْ وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَیْهِمْ وَکَفَى بِاللّهِ حَسِیبًا***سوره مبارکه نساء-آیه6***

و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به [سن] زناشویى برسند پس اگر در ایشان رشد [فکرى] یافتید اموالشان را به آنان رد کنید و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند به اسراف و شتاب مخورید و آن کس که توانگر است باید [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف [از آن] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید خداوند حسابرسى را کافى است(6)

این موضوع که معیار تکلیف ،بلوغ ذکر شده  و اینکه از شرایط واجب شدن  تکلیف ،خردورزی است بیانگر اینست که بلوغ همواره با خرد ورزی و رشد فکری و عقلی همراه است.

انسان در دوران جوانی علاقه شدیدی به افکار و ایده های نو دارد و آنرا وسیله ای برای مسلط شدن بر محیط و پیرامون خود میداند و این تمایلات جوانی در پیری تبدیل به مبارزه با نوخواهی و تسلط بر عادتها و سنتها و حس محافظه کاری میشود.

همچنین دوران جوانی را دوران سرمشق گیری و الگو برداری نیز نامیده اند که این الگو برداری با تعریف و تمجید شدید و گاهی افراطی فرد الگو همراه است.جوانان در بین طبقات مختلف اجتماعی از قبیل دانشمندان،نخبگان،هنرمندان،سیاستمداران به دنبال الگویی مناسب با روحیات و تفکرات خود هستند،آنها را با خود مقایسه کرده و سعی در الگو برداری و رنگ و لعاب گرفتن از آنها دارند که در واقع این الگو برداری یا قهرمان پرستی جوانان همان ارزش پرستی است.

در دوران بلوغ ارزشها بصورت سرمشقهایی برای انسان متجلی میشود و جوان سعی دارد به شکل و هیأت آنها درآید.جوانان اشخاص الگوی خود را بعنوان یک آرمان برای رسیدن به کمال میدانند. معلم و الگو میتواند در این دوره آنها را وادار کند که به ندای الهی و پاکان گوش فرا دهند.

در طول تاریخ همیشه قدرت طلبان سعی داشته اند که با فریب و نیرنگ و سخنان فریبنده نیروی جوانی را تحت سلطه خود داشته باشند که هنوز هم این غارتگری صورت میپذیرد.در صورتی که جوان الگویی نادرست جهت الگو برداری انتخاب کند و خود را با اهداف باطل(سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و...)مشغول سازد،مطمئنا ضربه سنگین و جبران ناپذیری بر او وارد خواهد شد که مسیر زندگیش را گاهی بکلی تغییر خواهد داد.

خداوند متعال در قرآن کریم الگوهای ناشناخته و نبایسته را به شدت رد میکند و مهر بطلانی برآنها میزند و تمامی مسلمین را در هر سن و سالی که باشند به الگو پذیری از رسول خدا،حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرا میخواند.حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز به پیروی از کلام خداوند به مسلمانان دستور میدهند که فرزندان خود را وادار کنند از ایشان و ائمه(علیهم السلام) الگو برداری کنند تا از الگوهای ناصحیح و ناروا در امان باشند

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا***سوره مبارکه احزاب-آیه21***

قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏کند(21)

ادبّو اولادکم على ثلاث خصال حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائه القرآن فانّ حمله القرآن فى ظل اللَّه یوم لا ظل الا ظله مع انبیائه و اصفیائه(2)

فرزندان خود را با سه صفت تربیت کنید: با محبت پیامبرتان و محبت خاندان او و تلاوت قرآن. پس کسانى که بار قرآن را بر دوش مى‏کشد، روز قیامت همراه انبیاء و برگزیدگان خداوند، در سایه او که تنها سایه موجود مى‏باشد، قرار دارند.

پینوشت:

1- بحار الانوار، دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1403 ق، 287/11 و 299.

2-کنز العمال-456/16 حدیث  45409



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/4/5 توسط ♥®♥شایگان
    

عکس