آقا...صدای گامهای امید بخشتان را هر روز در ذهنم پرورش میدهم...
عمری عهد خواندم و سعی کردم عهد نشکنم...عمری منتظر بودم و سعی کردم منتظر واقعی باشم...
عمری نگاه خسته مادرم را بهانه آمدنت کردم...عمری اشکهایم را پشت پنجره سکوتم حبس کردم...تا کسی نخندد به اشکهایم...
آقای مهربانیها...از وقتی فهمیده ام شما بین ما هستید...به هر که میرسم سلامش میکنم...شاید او...شما باشید...
مدت زیادیست آرزویی نکردم جز...آرزوی روزی که سپیده صبحش شما باشید...روزی که نور باران میشود از زمین تا عرش کبریا...و نور سیاهی و تباهی را در کام خود میکشد...و نور پیروز میشود...روز نور علی نور...
روزی که روز وصال عاشقان است...روزی که آقای خوبیها قدم بر دیدگانِ ترِ منتظرانش میگذارد...و دیگر یتیمی غصه ی بی پدری در دلش نمی ماند...
روزی که بیچارگان و درمندگان بعد از خداوند پناه و یائری مییابند...و قلبهایشان با وجود شما آرام میگیرد...
روزی که ستم و ظلم هراسان از هر طرف میگریزد...اما راه فراری نمی یابد...
راستی آقا...میهمان خانه فقیرانه ما هم میشوید؟...آخر مادرم سالهاست به نیت ظهورتان... نماز استغاثه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)میخواند...میترسم آقا..مادرم آرزو به دل بماند...
مادرم دلش که میگیرد...میگوید یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی...من هم که دلم میگیرد همین را میگویم...آقا...شما را به مادر بزرگوارتان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قسم میدهم...مادرم را بی جواب نگذارید...
دلم تنگ است...همه جا تاریک...ثانیه هایم خسته اند...دلم نور میخواهد...
خسته از انتظار نیستم...خسته از این فکرم...که وقتی طلوع میکنید...من غروب کرده باشم...
(نوید داد به جهان،خالق انسان***نشان زمولد شاه زمین،امام زمان(عج))
(شهِ کشور گیتی، ولیِ هر دو جهان***جهانِ فضل و شرف، پیشوای هر دو جهان)
(نوید داد علی(ع) را پیغمبر(ص) و فرمود***زگوهر تو عیان میشود دُری رخشان)
(اساس عدل و سعادت ازو شود مأمور***بنای ظلم و شقاوت از او بود ویران)
(هنوز درّ وجود ترا ندیده صدف***که انتظار تو در خلق بود از دل و جان)
(چه بودی ار بجهان مِهر عالم آرایت***چو مِهر و ماه شدی در زمانه نور افشان)
(قضا بخدمت تو از ازل ببسته میان***قدر بطاعت تو تا ابد گشاده میان)
(زمین برای وجودت ،لیاقتی چو نداشت***زد آسمان بکمر،بهر خدمتت دامان)
(در انتظار قدوم تو مشعلی هر شب***ببام خود نهد از ماه و اختر تابان)
(همه لقای تو را در جهان طمع دارند***در انتظار شوق وصال تو خسته و نالان)