حضرت علی (علیه السلام )بعد از غزوه جمل خطبه ای خواندند و بعد از آن معاویه را عزل کردند.
معاویه در شام به منبر رفت و سخنرانی کرد و گفت:
حضرت علی(علیه السلام) ،عثمان را بقتل رسانده است و من پسر عموی او،ولی خونش هستم، من کسی هستم که از عمر حکومت را بمن سپرده است و اکنون باید خلیفه باشم.
عثمان مظلوم کشته شده ،سپس پیراهن خون آلودی را بر سر دست گرفت و حاضران را تحریک کرد و گفت:
خون عثمان بمنزله خون یوسف است که یعقوب وار باید بدنبال آن رویم.
حدود یکصدو بیست هزار نفر را در لشکری گرد آورد و آماده لشکر کشی ساخت تا حجت خدا،حضرت امیر المومنین (علیه السلام ) را خانه نشین کند.
حضرت علی (علیه السلام)که از این لشکر کشی آگاه شدند لشکری حدودا نود هزار نفری گرد آوردند و در ماه محرم به طرف صفین حرکت کردند.
حضرت علی (علیه السلام)فرمودند:
با ناکثین جنگ کردم اینک با قاسطین جنگ نمائید.
ناکثین-قاسطین-مارقین
ناکثین کسانی هستند که در ابتدا با حضرت علی (علیه السلام)بیعت کردند و بیعت خود را شکستند و با آنحضرت جنگیدند .سرکرده آنهاطلحه و زبیر بودندکه با تحریک معاویه عایشه را فریب دادند.
قاسطین مردم شام بودند که از حق گذشتند ورئیس آنها معاویه بود.
مارقین خوارج هستند که مانند تیری که از کمان خارج میشود از دین خارج شدند.
آنحضرت عده ای را به نزد مروان رئیس لشکر معاویه فرستادند تا دلیل لشکر کشی آنان را جویا شود.
مروان پاسخ داد:
شما خون عثمان را ریخته اید ،پس آب را بروی شما میبندم تا اینکه شربت مرگ و آب را با یکدیگر بنوشید.
حضرت علی (علیه السلام)پس از شنیدن پاسخ مروان،امر کردند لشکر حمله کند .لشکریان آن حضرت بر لشکر معاویه تاختند ،آنها را شکست دادند و شریعه فرات را بتصرف خویش در آوردند.
پس از اینکه آنان شریعه فرات را فتح کردند حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که آب را بروی آنان نبندید و آنها را از آشامیدن آب محروم نکنید
جنگی سخت بین لشکر معاویه و لشکر اسلام شروع شد .هر یک از سر کرده ها و شجاعان از لشکر حق و از لشکر باطل مقابل یکدیگر مشغول به رجز خوانی شدند و صدای رعد آسا و برق شمشیرشان صحرای کارزار را پر کرد...
ادامه دارد...