سالی دیگر گذشت و شما هنوز باز نگشتید ، آقا؛در انتظارم روی پاشنه اش پوسید و شما هنوز نیامدید.
گر چه شمیمت همه جا هست اما، عید بی تو عید نمیشود.
ای شده زندگانیم بر سر آرزوی تو *******پرده زروی بر فکن تا نگرم بروی تو
بسکه شده به هر طرف تا طلب آورم بکف******* عمر گذشت پر زغم،در پی جستجوی تو
هر چه بما بلا رسد از دل ما بما رسد*******تا که بدل چها رسد بر سر عشق روی تو
داد ز ابتلای دل تا چه کنم بجای دل*******کاش زنم بپای دل ،سلسله ای زموی تو
گر زپس هلاک من،در گذری بخاک من*******این تن دردناک من،زنده شود ببوی تو
آقا نمیدانم خودتان میدانید کی وقت آمدنتان هست یا نه ولی؛میدانم که می آیی.
دلخوشم...آخر...مادر شهیدی شنیدم میگفت...مدتی است تمام دعاهایش ،بوی آمدنت میدهد آقا.
شاعرم کردی ....آقا.
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/12/29 توسط ♥®♥شایگان