سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسلمانان نخستین

سعد بن زید پسر عموی عمربن خطاب است.فاطمه خواهر عمر همسر او و عاتکه، خواهر سعید همسر عمر است.فاطمه و سعید که مسلمان شدند، خبرش به عمر رسید و او در حالیکه قصد کشتن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را داشت برگشت تاپیش از آنکه قبیله قریش را از وجود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نجات بخشد؛ خانواده خویش را از این خطر نجات دهد.به خانه خواهرش غضبناک وارد شد و او را بقصد کشت کتک زد.در حالیکه از شدت خشم و خستگی به گوشه اتاق تکیه داده بود، چشمش به آیاتی از قرآن افتاد که بر روی  پوستی نوشته بودند،منقلب شد و از فاطمه و سعید خواست که اورا پیش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) ببرند تا اورا به اسلام وارد کند.

آنها نیز این کار را انجام دادندو عمر پس از نخستین برخورد با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) ،مسلمانی مصمم از نزد ایشان بیرون آمد.اسماء و عایشه خردسال دختران ابی بکر؛اولی زن زبیر بن عوام شد و دومی همسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)؛خباب بن أرت هم پیمان بنی زهره که در راه ایمان تازه اش او را شکنجه کردند  و مردانه صبر کرد ،عمیر،برادر سعد بن ابی وقاص،کودکی بودو در جنگ بدر چون بسیار جوان به نظر می آمد،پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) او را از شرکت در جنگ منع کرد.

او سخت گریه کرد و با زاری بسیار از پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)اجازه گرفت و بی باکانه در قلب سپاه دشمن رفت و به آرزوی شهادت رسید ،او در آن زمان شانزده ساله بود.

جندب بن جناده ، مردی از قبیله خطرناک و بد نام صحرا بود،قبیله غفار راهزنانی بی باک بودندکه حتی حرمت ماه حرام را نگه نمیداشتند و در قتل و غارت از هیچ جنایتی دریغ نمیکردند.اما جندب بن جناده از سه سال پیش از بعثت ،انقلابی را در عمق وجدانش احساس میکردکه او را سخت گرفتار کرده بود،ارتباط خویش را با فلس ،بت غفار قطع کرده بودو.آتش شکی که در وجودش برافروخته شده بود و هر چه را که محیط بر تا رو پود دلش بافته بودند میسوزاندو خاکستر میکردو او سالهای زیادی در ظلمت و جاهلیت میسوخت و رنج میبردتا نیمه شبی که غفار در کنار فلس خوابیده بودو او در زیر باران اندیشه و افکار بسیارش چشم به آسمان ستاره ریزو پر سخن صحرا دوخته بود،ناگاه جرقه ای در ظلمت طوفانی درونش زد و احساس کرد که یافت و برخاست و در برابراو به سجده افتاد و از شوق یافتن عزیز و گمشده خویش ،گریست.

سه سال بعد شنید که در مکه خبر بزرگی شده است، برادرش انیس را به جستجو فرستاد اما از آنچه او برایش حکایت کردسیر نشد و خود براه افتاد و چون حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)مخفی بودند و در شهر تاجران و کاروانداران،کسی غفار راهزن را پناه نداد، به مسجد الحرام پناه برد.

حضرت علی (علیه السلام)سه شب پشت سر هم این گمنام بینوا و غریب را به خانه خویش برد و در شب سوم از راز او با خبر شد،حضرت علی (علیه السلام) با او به سمت خانه ابن ارقم براه افتادند.

او که سالهای دردناک انتظار را گذرانده بود در آن لحظاتی که به دنبال حضرت علی (علیه السلام) در بلندی صفا بالا میرفت تا به خانه ارقم برسد ،مسلمان میشد و هر گامی که برمیداشت مسلمانتر میشد.آخر دیدار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) برای او  مانند دیدار با گمشده ای بود که سالها بدنبالش میگشت.

و ایمان و عشق اینچنین است که قلب را به تسخیر خود در می آورد،وقتی ملکوت عشق و چشمه جوشان ایمان رو ح را تسخیر کنند ، دیگر جایی برای مصلحت اندیشی نمیماند و چاره ای جز تسلیم نیست.

اسلام

لطفا در صورت کپی برداری منبع ذکر گردد.شایگان.

ادامه دارد...



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/1/21 توسط ♥®♥شایگان
    

عکس