داستان اصحاب کهف در خاطرتان هست؟ وقتی از خواب بیدار شدند ،سالها گذشته بود و واحد پولشان انقراض یافته بود.این رویداد در طی سالهای بسیار برای آنها اتفاق افتاده بود اما برای ما در طول یک ماه یا شاید یک هفته و حتی یک ساعت اتفاق می افتد.
امتحان کنید! کافیست چند هفته ای از منزل خارج نشوید و بعد از این مدت به نزدیکترین بنگاه سری بزنید و از بنگاه دار محترم یا محترمه قیمت خرید که هیچ!؛اجاره یا رهن خانه را سوال فرمایید.مطمئن باشید همان حسی را خواهید داشت که اصحاب کهف هنگام خرید از سوپرمارکت کوی و محله اشان داشتند.
اگر به سوپر مارکت رفتید و قیمت یک شانه تخم مرغ را پرسیدید حواستان باشد که امکان دارد که حس کنید بجای تورم دچار توهم شده اید ولی اصلا نگران نباشید گیرنده شما کاملا سالم است و اشکال از فرستنده است،پس توهم را فراموش کنید و قیمت آنرا همان یکبار بیشتر نپرسید چون به شما شک میکنند و حتما به شما خواهند خندید با بت تعجبی که میکنید.پیشنهاد میکنم خونسردی خود را حفظ کنید و سوت زنان از سوپر مارکت خارج شوید.
اصلا توهم نیست و واقعیت محض است.تخم مرغ همان تخم طلای قصه ها شده است،پودر لباسشویی،همان پودر سحر آمیز شده است که باید به سختی آنرا بیابید ،البته اگر پولهایتان را در قلک بریزید و پس اندازی داشته باشید قول میدهم که بتوانید یک بسته اش را گر چه بدست آوردنش سخت است و جانفرسا ،بدست آورید.راستی لوبیاها هم همه سحر آمیز شده اند ،این را وقتی فهمیدم که پس از مدتها فکر خریدن کنسرو لوبیا به سرم زد.گوشت هم برای سلامتی مضر است پس پیشنهاد میکنم فقط همان پشت ویترین تماشایشان کنید و با پرسیدن قیمت آن سلامتی خود را به خطر نیندازید.
پس اگر خدای ناکرده چند هفته ای از بازار بی خبر بودید،خونسردی و متانت خود را در هنگام پرسیدن قیمت اجناس حفظ کنید و به سلامتی خود بیشتر از هر چیزی اهمیت دهید و یادتان باشد داستان اصحاب کهف برای عبرت گرفتن ماست.