دلم تنگ است...همه جا تاريک...ثانيه هايم خسته اند...دلم نور ميخواهد...
خسته از انتظار نيستم...خسته از اين فکرم...که وقتي طلوع ميکنيد...من غروب کرده باشم... جانا سخن از زبان ما ميگويي؟