سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ... (دفتر اول)

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ...(دفتر دوم)

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ...(دفتر سوم)

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ...(دفتر چهارم)

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ...(دفتر پنجم)

یا ایها المدثر

بعد از نزول سوره مبارکه الضحى حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) سرشار از امید برخاست و بیدرنگ ،در راه دشوار رسالت مصممانه گام نهاد.مأمور بود که عالیترینملکات انسانی را در منحط ترین ارواح منجمد قومی وحشی بنشاند.بلندترین افکاری را که هنوز متفکران آتن و قسطنطنیه و مداین و اسکندریه در تمدنهای پیشرفته روم و ایران بدان دست نیافته اند،وارد مغزهایی کند که اوج پرواز عقولشان از قله کوهان شترشان فراتر نمیرود و قومیرا که تاریخ همواره از ذکر نامشان ننگ داشته است،سازندگان تاریخ شکوهمند و شگفتی کند که هنوز مورخان نگاههای آمیخته با اعجاب خویش را از آن بر نگرفته اند.

او باید در قلب این صحرای مرگزا و خاموشی که گیاه نیز از روئیدن میهراسد و بر روی این دریای مواج و ملتهب رمل که دوام و ثبات نمیشناسد، شهری استوار بر شالوده توحید بنیاد کند که در آن مساوات ،عدالت، آزادی و عشق چهار باره شهراند و در درون آن توده آزاد از سلطه خداوندان زر و زور و خون ، زندگی میکند.

حضرت محمد(ص)

تقدیر خواسته است که نخستین شهری که برای مردم نهاده میشود در همان سرزمینی باشد که نخستین خانه را برای مردم نهادند و برای آنکه با اصطلاح قرآن سخن بگوئیم ،فرعون (سمبل استبداد سیاسی)، قارون (سمبل سرمایه داری و استثمار)، بلعم باعور(سمبل روحانیت منحط در یک مذهب ارتجاعی ،که قرآن اورا به سگ تشبیه کرده که اگر بر او حمله بری پارس میکند و اگر هم ولش کنی پارس میکند.سوره مبارکه اعراف آیات175و176:و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت آن گاه شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد. (175) و اگر می‌خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات‏] بالا می‌بردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هوای نَفْس خود پیروی کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که‏] اگر بر آن حمله‌ور شوی زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی [باز هم‏] زبان از کام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [برای آنان‏] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند. (176)--بیشتر مفسرین از جمله علامه طباطبایی، شخصیت اشاره شده در این داستان را بلعم  باعورا دانسته‌ اند.)و ملاء(رجال و اشرافی که طبقه حاکمه را تشکیل میدهند)بر سرنوشت مردم حاکم نباشند.

وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ?214? وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ?215? فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ?216?

و خویشان نزدیکت را [از عاقبت اعمال زشت] هشدار ده ،«214» و پر و بال [فروتنى و تواضع] خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى‏کنند بگستر ،«215» پس اگر تو را نافرمانى کردند بگو : من از آنچه انجام مى‏دهید ، بیزارم ؛«216»

حضرت محمد(ص)

دستور دشواری است.حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)خویشان نزدیک خود را خوب میشناسد و میداند که خویشان او هم اشرافی اند و هم روحانی و هیچ عاملی در جامعه انسانی از مذهب اشرافی و یا اشرافیت مذهبی مرتجع تر و منجمد تر نیست، بخصوص که اشراف جامعه ای در عین حال دارای مناصب عالی مذهبی نیز باشند یا شخصیتهای مذهبی که در عین حال از ثروتمندان و اشراف نیز محسوب شوند که در این حال ،همچون صخره های سختی ، در برابر هر موجی ، بی جنبش و بی تغییر میمانند و حتی هر جنبشی و تغییری را سد میشوند ،و اکنون حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) باید بر روی تخته سنگهای خارا شخم زند و نخستین بذرهای اسلام را در آن بیفشاند.

ادامه دارد...




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/1/1 توسط ♥®♥شایگان
    

عکس